عبارات مورد جستجو در ۱۰۷۶۰ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۶
افسوس که کس با خبر از دردم نیست
آگاه ز حال چهرهٔ زردم نیست
ای دوست برای دوستیها که مراست
دریاب که تا درنگری گردم نیست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۸
هرگز المی چو فرقت جانان نیست
دردی بتر از واقعهٔ هجران نیست
گر ترک وداع کرده‌ام معذورم
تو جان منی وداع جان آسان نیست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۴
سر تا سر دشت خاوران سنگی نیست
کز خون دل و دیده برو رنگی نیست
در هیچ زمین و هیچ فرسنگی نیست
کز دست غمت نشسته دلتنگی نیست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۲
روزم به غم جهان فرسوده گذشت
شب در هوس بوده و نابوده گذشت
عمری که ازو دمی جهانی ارزد
القصه به فکرهای بیهوده گذشت
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۷
آن دل که تو دیده‌ای زغم خون شد و رفت
وز دیدهٔ خون گرفته بیرون شد و رفت
روزی به هوای عشق سیری میکرد
لیلی صفتی بدید و مجنون شد و رفت
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۳
ما را نبود دلی که خرم گردد
خود بر سر کوی ما طرب کم گردد
هر شادی عالم که به ما روی نهد
چون بر سر کوی ما رسد غم گردد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۶
دردا که درین زمانهٔ پر غم و درد
غبنا که درین دایرهٔ غم پرورد
هر روز فراق دوستی باید دید
هر لحظه وداع همدمی باید کرد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۰
من زنده و کس بر آستانت گذرد
یا مرغ به گرد سر کویت بپرد
خار گورم شکسته در چشم کسی
کو از پس مرگ من به رویت نگرد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۰
قدت، قدم ز بار محنت خم کرد
چشمت چشمم چو چشمه‌ها پر نم کرد
خالت حالم چو روز من تیره نمود
زلفت کارم چو تار خود در هم کرد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۹
هوشم نه موافقان و خویشان بردند
این کج کلهان مو پریشان بردند
گویند چرا تو دل بدیشان دادی
والله که من ندادم ایشان بردند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۳
یارم همه نیش بر سر نیش زند
گویم که مزن ستیزه را بیش زند
چون در دل من مقام دارد شب و روز
میترسم از آنکه نیش بر خویش زند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۵
در چنگ غم تو دل سرودی نکند
پیش تو فغان و ناله سودی نکند
نالیم به ناله‌ای که آگه نشوی
سوزیم به آتشی که دودی نکند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۵
عاشق که غمش بر همه کس ظاهر بود
جمعیت او تفرقهٔ خاطر بود
در دهر دمی خوش نزده شاد بزیست
گویا که دم خوشش دم آخر بود
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۷
زان ناله که در بستر غم دوشم بود
غمهای جهان جمله فراموشم بود
یاران همه درد من شنیدند ولی
یاری که درو کرد اثر گوشم بود
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۰
بخشای بر آنکه جز تو یارش نبود
جز خوردن اندوه تو کارش نبود
در عشق تو حالتیش باشد که دمی
هم با تو و هم بی تو قرارش نبود
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۶
هر کو ز در عمر درآید برود
چیزیش به جز غم نگشاید برود
از سر سخن کسی نشانی ندهد
ژاژی دو سه هر کسی بخاید برود
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۷
عاشق که غم جان خرابش نرود
تا جان بود از جان تب و تابش نرود
خاصیت سیماب بود عاشق را
تا کشته نگردد اضطرابش نرود
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۲
ار کشتن من دو چشم مستت خواهد
شک نیست که طبع بت پرستت خواهد
ترسنده از آنم که اگر بر دستت
من کشته شوم که عذر دستت خواهد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۲۶
گفتم: چشمم، گفت: براهش میدار
گفتم: جگرم، گفت: پر آهش میدار
گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل
گفتم: غم تو، گفت: نگاهش میدار
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵۷
نوروز شد و جهان برآورد نفس
حاصل زبهار عمر ما را غم و بس
از قافلهٔ بهار نامد آواز
تا لاله به باغ سر نگون ساخت جرس