عبارات مورد جستجو در ۹۹۳۹ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۹۸ - الحقیقة
در عالم کشف اگر گلی بنماییم
صد نغمه چو بلبل به دمی بسراییم
گر ما سرِ صندوق صفا بگشاییم
سلطانی تخت آسمان را شاییم
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۷۰
تا چند چو بلبلان برآری آواز
چون باز خموش باش و با معنی ساز
بلبل نکند یکی و صد می گوید
صد می کند و یکی نمی گوید باز
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۶۷
ای گل چو زغنچه نوبهارت کردند
پاکیزه تر از آب زلالت کردند
در حال کشیدی تو سر از رعنایی
تا از سر دست پایمالت کردند
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۹
می باید ساختن گرت برگ صفاست
با نیک و بد و خرد و بزرگ و کژ و راست
با آتش و آب و باد باید بودن
واندر حرکت چو گرد باید برخاست
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۴۰
می باید ساختن گرت برگ صفاست
با نیک و بد و خرد و بزرگ و کژ و راست
با آتش و آب و باد باید بودن
وندر حرکت چو گرد برباید خاست
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۴۲
هر چند که هست خار همپایهٔ گل
شاید که بود همیشه همسایهٔ گل
یک سال برای آن بود دایهٔ گل
کآسوده بود دو روز در سایهٔ گل
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۷۳
گر عاشق صادقی همی کش خواری
ور معشوقی به خرّمی ده یاری
گیرم که نکرده ای بیاموز آخر
از بلبل و گل بی دلی و دلداری
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۷۶
در باغ رخت گر به تماشا گردیم
از عقل بری شویم و رسوا گردیم
ما مستانیم و روی تو گلزار است
ترسم که از آن شکوفه رسوا گردیم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۸۸
جانا به جهان گل بدیع آوردی
وندر مَه دی فصل ربیع آوردی
چون دانستی که دل به گل می ندهم
رفتی و بنفشه را شفیع آوردی
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۹۴
تا بر رخ چون گلت پدید است عرق
از شرم رخت زگل چکیده است عرق
در ابر شنیده ام که باران باشد
بر چهرهٔ خورشید که دیده است عرق
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۳۲
امروز هر آن کسی که گل می بوید
با او به زبانِ حال گل می گوید
کز یار به هر جفا جدایی مَطلَب
کز خار به روزگار گل می روید
اوحدالدین کرمانی : الباب التاسع: فی السفر و الوداع
شمارهٔ ۵۰
نارنج و ترنج بر سر خار که دید
در لانهٔ بنجشک سر مار که دید
آهو به کنار یوز در خواب که دید
از صد زنگی یکی وفادار که دید
اوحدالدین کرمانی : الباب العاشر: البهاریات
شمارهٔ ۱
هنگام بهار آمد و من بی رخ یار
رخساره به خون دیدگان کرده نگار
چون چشم و رخ و لبش به پیشم نبود
مَه نرگس و مه لاله و مه گل مه بهار
اوحدالدین کرمانی : الباب العاشر: البهاریات
شمارهٔ ۲
گل آمد و توبهٔ خلایق بشکست
گفتم مشکن که نیست لایق به شکست
در کورهٔ آتشین همی سوزد گل
کاو توبهٔ صد هزار عاشق بشکست
اوحدالدین کرمانی : الباب العاشر: البهاریات
شمارهٔ ۳
شد زنده زمین مرده از لطف بهار
وقت طرب است ساقیا باده بیار
فصل گل و وصل یار و عاشق هشیار
حیفی باشد عظیم یا رب زنهار
اوحدالدین کرمانی : الباب العاشر: البهاریات
شمارهٔ ۴
ای دلشدگان رخت به بستان آرید
چون ژاله سرشک خویش بر گل بارید
روزی دو سه گل پیش شما مهمان است
مهمان دو روزه را گرامی دارید
اوحدالدین کرمانی : الباب العاشر: البهاریات
شمارهٔ ۵
گل را چه محل کاو رخ زیبا دارد
بلبل که بود کاو سر سودا دارد
این فصل از آن می دهد این تأثیرات
کاو نیز نشان مجلس ما دارد
اوحدالدین کرمانی : الباب العاشر: البهاریات
شمارهٔ ۸
رهوار طرب تاخته گیر، آخر چه
با طبع بسی ساخته گیر، آخر چه
زآن آب که آبروی ریزد سرعش
خمی دو سه پرداخته گیر، آخر چه
اوحدالدین کرمانی : الباب العاشر: البهاریات
شمارهٔ ۴۳
ای دل به طبیعت نفسی یکتا شو
وانگه به نظاره ای تو بر بالا شو
گوهرطلبی خوش است چون پروانه
رقصی کن و بر آتش وحدت لاشو
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۳۳
در کوزه نشست گل چو رخسارش دید
تا خون دلش در دل قاروره چکید
او نیز نشست از سر طنز و طرب
خون دل گل در رخ چون گل مالید