عبارات مورد جستجو در ۱۰۷۶۰ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۸
شادانکه دلش بغور کاری بیناد
وین قاعده غیر بختیاری ننهاد
بر گلبن آرزو چو نشکفت گلی
تا در پی آن زمانه خاری ننهاد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۰
گفتم بتو هیچ آگهی میاید
زین درد که بر دل رهی میآید
خندید و بطعنه گفت خوش باش فلان
کز رنگ توام بوی بهی میاید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۷
جز لعل لبت که در سخن سفت گهر
هرگز نشنیدم که سخن گفت گهر
از بس که به جاروب مژه مردم چشم
در عشق تو از دیده من رفت گهر
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۶
دلرا سر شعر و شاعری نیست دگر
نی ز آنک برانش قادری نیست دگر
محمود همیباید ، گرنه بجهان
آن نیست که همچو عنصری نیست دگر
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۲
ای مونس غم قصه غمخواران پرس
یاری کن و احوال دل یاران پرس
از نرگس خود پرس نشان سر زلف
احوال شب تیره ز بیماران پرس
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۱
زهریست فراقت که دلم میچشدش
پا زهر وصال ار نبود میکشدش
خون شد دل زار من بیکروزه فراق
دانی چه شود اگر بماهی کشدش
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۴
هر دم غم جانان المی میدهدم
عشق کهنش ز نو غمی میدهدم
بر دف زند دشمن و اینطرفه که دوست
پیوسته بسان نی دمی میدمدم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۷
یکجرعه ز جام لبش ار نوش کنیم
غمهای جهان جمله فراموش کنیم
گر جنگ کند باز خوشم آید ازو
تا وقت صفا دست در اغوش کنیم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۸
من سوخته دل نزد تو از خامانم
وز خوی بدت بیسرو بی سامانم
نزد همه کس به نیکنامی فاشم
جز نزد تو که از جمله بد نامانم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۰
درد دل زار و زردی رخ دارم
صد موکبه غم بر پی صد موکب غم
لطف صنم شنگ کند بیخ غمم
نیکو شکند بسعی صهبا تب غم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۰
از عشق ویم منع نکو نیست مکن
تکلیف مرا بر آن که خونیست مکن
مائیم و دل فرو گرفته غم عشق
گنجای نصیحت اندرو نیست مکن
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۲
باشد بتو دیده رهنمون دل من
جز مرکز غم نیست درون دل من
مسکین دلم از دیده بجان آمد از آنک
جز دیده کسی نریخت خون دل من
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۴
دی بر سر خاک دوستی دلبر من
از دیده گلاب ریخت بر برگ سمن
گفتم مگری ندا کن آنرا که ترا
آورد بگریه تا زند چاک کفن
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۸
گه آتش غم شعله زند در دل من
گه آب دو دیده تر کند منزل من
ایچرخ فلک که باد خاکت بر سر
از دور تو باد است همه حاصل من
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۴
ای صبح امید من چو شام از غم تو
هرگز نزدم دمی بکام از غم تو
گر بیتو میی میخورم از دلتنگی
خونیست که میخورم مدام از غم تو
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۰
ای چرخ فلک هزار فریاد از تو
آن به که نیاورد کسی یاد از تو
سرگشته و با لباس محنت زدگان
پیوسته از آنی که نیم شاد از تو
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۴
کو بخت که از جهان بیابم بهره
وز گردش آسمان بیابم بهره
نی نی همه کارها به کامم شده گیر
کو عمر که تا از آن بیابم بهره
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۷
آن بت که بود رخش بهارو باغی
بر چهره نهاد چشم زخمش داغی
آن داغ سیاه بر سپیدی رخش
چون بر گل تر نشسته دیدم زاغی
ابن یمین فَرومَدی : ماده تاریخ‌ها
شمارهٔ ۱۷ - مرثیه فوت طاهر بن اسحق
در دیار کرم افسوس که دیار نماند
نرهد دل ز غم امبار چو غمخوار نماند
صرصر حادثه بر گلشن افضال گذشت
سرو آزاده شکست و گل بیخار نماند
سخن اهل هنر جمله دریغست برانک
مظهر مرحمت و رأفت دادار نماند
عز دین طاهر اسحق که تا شد ز جهان
در جهان کرم از مکرمت آثار نماند
آنکه تا مشتریی همچو وی از رشته فضل
شد برون رونق آن رشته و بازار نماند
...شود آخر پس ازین
...ار نماند
....ک ز بار
.....ر نماند
....ز جهان
.... نماند
....و از دیده برفت
...برد دل چه متاعست چو دلدار نماند
روضه خلد برینت ز خدا میخواهم
بیتو زین پس همه عمرم بجز این کار نماند
ابن یمین فَرومَدی : اشعار عربی
شمارهٔ ٢٢ - ترجمه
کمان آسا شد این قد چو تیرم
ز بس کز صدمت دهرم رسد کوب
کنون پشتی بخم در کف عصائی
کمانی را همی مانم زه از چوب