عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۲۳
تا نشستن، ده خطر گل می کند در میکده
چون سبو استاده باید خورد از خمها شراب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۲۵
بر یاد رخش چون رود از دیده من آب
صد باغ توان داد به یک چشم زدن آب
آب از مژه رو کرد به من، آه چه سازم
گر وانشود همچو حباب از سر من آب
با آن رخ شاداب به گلشن چو درآیی
از سایه روی تو خورد سرو و سمن آب
زاهد نشود قابل پابوس خم می
چون شیشه، گر از باده کشد دست و دهن آب
گر شهرت تردامنی گل شنود خاک
هرگز نگذارد که درآید به چمن آب
سرچشمه این بادیه را خضر بلد نیست
برداشتمی کاش چو گوهر ز وطن آب
تر شد ره گوشم ز غزلخوانی طغرا
هرگز نشنیدم که برآید ز سخن آب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۲۷
امشب من و چشم قدح و دیدن مهتاب
مینا و سر گریه ز خندیدن مهتاب
تردستی ساقی نرسیده ست به جایی
کامشب نکند خواهش گل چیدن مهتاب
در کوی تو پاکان غم شبگرد ندارند
چیزی نتوان یافت ز کاویدن مهتاب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۲۸
وقت ساغر زدن، به فتوی ما
روز ابر است یا شب مهتاب
ما چو آب از پی چمن ندویم
سیرگاه خودیم چون گرداب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۲۹
تعبیه کرده ست چرخ، در دل من اضطراب
ریخته این کوزه گر، در گل من اضطراب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۳۰
غیر افسردگی از زینت دنیا مطلب
گرمی جامه پشمینه ز دیبا مطلب
نیست با وسوسه داران تعلق آرام
تن آسوده ز طوفانی دریا مطلب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۳۳
پر شده پیمانه ام، ظرف ندارد اجل
ورنه ز من می گرفت، در عوض جان، شراب
گر ز دو چشمت به هم،عشوه رسد، دور نیست
زان که به هم می دهند، باده پرستان شراب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۳۴
قدم بیرون منه از عالم آب
درین دریا، فروکش کن چو گرداب
بسی فیض است در شب زنده داری
مده چشم قدح را فرصت خواب
دلم سوراخها دارد چو طنبور
ز دست کنجکاویهای مضراب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۳۷
همچو شبنم با گل و سوسن مخواب
شب نشینی کن درین گلشن مخواب
ای که از تاریکی دل چون شبی
گر هوس داری دل روشن، مخواب
فوج اختر، دشمن جان تواند
روبروی لشکر دشمن مخواب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۳۹
نمی سازد به طبع من شراب عافیت هرگز
اگر بدمستیی واقع شود، با من بساز امشب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۴۰
چو طفل غنچه اگر می خورد سبوی شراب
نمی توان ز لب او شنید بوی شراب
دل و دماغ من از کشور عدم به وجود
یکی به بوی گل آمد، یکی به بوی شراب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۴۴
سرتاسر دهر، جز خدا کیست
عالم همه اوست، ماسوا کیست
فتوی ده می، هوای ابر است
تعلیم کننده هوا کیست
ساقی، تو بگو معلمانه
در کشتی باده، ناخدا کیست
مطرب،به من گدا خبر کن
آن کس که به نی دهد نوا کیست
گفتی که تهی ست کاخ طنبور
آن پرده نشین خوش صدا کیست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۴۶
چو گردباد، دلم رهنمای خود نشناخت
ازین جریده روی مدعای خود نشناخت
شناخت طرز کرم را کسی که چون دریا
کفی به خیر گشود و گدای خود نشناخت
سرودخوانی مطرب ز عندلیب مجوی
که همچو آب، مقام صدای خود نشناخت
شدم خفیف ز بالانشینی گردون
به این سیاه چه سازم که جای خود نشناخت
چگونه راه شناس غمت شود طغرا
که پای خود ز سر و سر ز پای خود نشناخت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۴۸
هر گل این بوستان، روی نگاری بوده است
هر پریشان سنبل او، زلف یاری بوده است
لاله کز بویش دل زاهد به مستی می کشد
زان بود میگون،که چشم پرخماری بوده است
جوی آبی را که می بینی به پیش سرو و گل
مهوشان بزم را آیینه داری بوده است
مرغ حقگو چون نبیند خون خود را ریخته؟
هر درختی، عارفان را چوب داری بوده است
این زمان گر همچو طغرا نیست یک بلبل، چه شد
پیش ازین، صد همچو او در هر بهاری بوده است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۴۹
ره به درمان ندهم، راهنما آگاه است
نکنم بیخودی از درد، خدا آگاه است
می توان عکس نگه درگل رخسارش دید
نیست آیینه بدین آب، صفا آگاه است
نگهش با مژه، هم بزم نگردیده هنوز
شرم ازین قصه خبردار و حیا آگاه است
بی نسیم گل رویت، ره شادابی را
لاله صدبار غلط کرده، صبا آگاه است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۵۰
ساقی دوران عبث چیده ست نه مینا قطار
گر قدح این است، در صد بزم یک مینا بس است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۵۳
شادمانی با دلم بیگانه و غم دشمن است
پنبه با داغم نفاق اندیش و مرهم دشمن است
دشمنی با دشمن دشمن، به دشمن دوستی ست
من به شادی دوستم، زان رو که با غم دشمن است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۵۴
مفلس کوچه عشقیم، کریم اینجا کیست
جای رحم است، ببینید رحیم اینجا کیست
اشک هرچند به خاک سر کویش غلتید
کس نپرسید که این طفل یتیم اینجا کیست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۵۵
کسی فارغ از کار دنیا نشست
که زانو به زانوی مینا نشست
تذروی ست از چشمه سار طرب
حبابی که در جوی صهبا نشست
به تعظیم برخاست کهسار غم
چو مجنون به دامان صحرا نشست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۵۹
پرواز شوق دارم، تا در تنم شراب است
مرغابی حبابم، بال و پرم ز آب است
عاشق ز بوی جانان، دارد همیشه مستی
بی نشئه نیست بلبل، در شیشه تا گلاب است