عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۶۷
نرگس همه تن گل شد و در چشم تو افتاد
تا روشنی دیده بیابد زغبارت
ای قبلهٔ صاحب نظران روی چو ماهت
سر فتنهٔ خوبان جهان چشم سیاهت
هر گه که ز بازار روی جانب خانه
چون اشک روان گردم و گیرم سر راهت
نزدیک توام چون نگذارند رقیبان
دزدیده بیایم کنم از دور نگاهت
خسرو چکنی ناله و هردم چه کشی آه
آن سرو روان را چه غم از ناله و آهت
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۶۸
تمنای دلم کردی و دادم
بفرما گر تمنای دگر هست !
اشارت کردی از ابرو به خونم
مرا باری مبارک شد جمالت
چو زنبور سیه گرد سر گل
بگردم بر سرت بی‌خود ز بویت
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۷۱
چه کرد پیش رخت گل که گل فروش او را
به دست خود به گلو بسته ریسمان انداخت
کمال حسن تو جایی رسید در عالم
که خلق را بدو خورشید در گمان انداخت
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۷۲
جراحت جگر خستگان چه می پرسی؟
ز غمزه پرس که این شوخی از کجا آموخت؟
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۷۳
دل رقیب نسوزد ز آه من چه کنم
نمی‌توان سگ دیوانه را وفا آموخت ؟
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۷۵
صفتی است آب حیوان ز دهان نو شخندت
اثری است جان شیرین ز لبان هم‌چو قندت
به کدام سرو بینم که ز تو صبور باشم
که دراز ماند دردل هوس قد بلندت
منم و هزار پیچش زخیال زلف در دل
به کجا روم که جانم دهد از خم کمندت؟
ز تودور چند سوزم بمیان آتش غم ؟
همه غیرتم زعودت همه رشکم از سپندت
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۷۷
ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است
صیدی که دل خلق جهان بود به دامش
المنة لله که امروز به دام است
از طاق دو ابروی تو ای کعبهٔ مقصود
خلقی به گمانند که محراب کدام است
چشم تو اگر خون دلم ریخت عجب نیست
او را چه توان گفت که او مست مدام است
خسرو که سلامت نکند عیب مگیرش
عاشق که تو را دید چه پروای سلام است
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۷۸
نسیما آن گل شبگیر چون است؟
چسانش بینم و تدبیر چون است؟
دل من ماند در زلفش که داند
که آن دیوانه از زنجیر چونست؟
نگویی این چنین بهر دل من
که آن بالای هم‌چون تیر چون است؟
ز لب آید همی بوی شرابش
دهانش داد بوی شیر چون است؟
من ازوی نیم کشت غمزه گشتم
هنوزم تا به سر تدبیر چون است؟
اگر چشمش به کشتن کرد تقصیر
لبش در عذر آن تقصیر چون است؟
نپرسد هرگز آن مست جوانی
که حال توبهٔ آن پیر چونست؟
ز زلفش سوخت جان مردم آری
بگو آن دام مردم گیر چون است؟
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۷۹
بیا کز رفتنت جانم خراب است
دل از شور نمکدانت کبابست
درنگ آمدن ای عمر کم کن
که عمر از بهر رفتن در شتاب است
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۸۰
ندارد چشمهٔ خورشید آبی
کزان چشمه تو بردی هر چه است
نباشد هیچ بوی نافه از مشک
ولی موی تو یک‌سر مشک نابست
چو بر شیرین لبت از رخ چکد خوی
تمامی آب آن شربت گلابست
مرا گریک سوا لی از لب تست
ز چشمت ده جواب ناصوابست
سخن گوید چو خسرو پیش چشمش
زبون غمزهٔ حاضر جوابست
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۸۱
آنجاست دل من و هم آنجاست
کان کج کله بلند بالا ست
خوابش دیدیم دوش و مستیم
کان خواب هنوز در سرماست
آهسته رو ای صبا بدان بام
کان مست شبانهٔ من آنجاست
از دوزخ اگر نشان بپرسند
من گویم : خوابگاه تنهاست
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۸۲
شربت و صلت نجویم کار من خون خوردنست
من خوشم تو مرهم آنجاها رسان که آزردنست
جان من از مایهٔ غمهای تو پرورده شد
خلق غم گویند و نزد بنده جان پروردنست
کشتن من بر رقیب انداز وخود رنجه مشو
زانکه خون چون منی نه لایق آن گردن است
چاک دامن مژدهٔ بد نامیم داد ای سرشک
یاریش کن کو مرا در بند رسوا کردن است
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۸۳
کشتهٔ تیغ جفایت دل درویش من است
خسته تیر بلایت جگر ریش من است
نیک‌خواهی که کند منع ز عشق تو مرا
منکری دان به حقیقت که بد اندیش منست
هر گروهی بگزیدند به عالم دینی
عاشقی دین من و بی‌خبری کیش من است
گر دل از ما ببرید و بتو پیوست چه باک ؟
آشنا با تو و بیگانه زمن خویش من است
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۸۴
نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل دردست
چشم و دل هر دو به رخسار تو آشفته و مست
تا به گلزار جهان سرو بلندت برخاست
هر نهالی که نشاندند به بستان بنشست
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۸۵
نرگس مست تو خواب آلودست
لب لعلت به شراب آلودست
آگه از ناله من کی گردد
چشم مست تو که خواب آلودست
لب تو دردل من بنشسته است
نمکی را به کباب آلوده است
از تری خواست چکیدن آری
لب تو کز می ناب آلودست
بنده خسرو چه گنه کرد امروز ؟
که حدیثت به عتاب آلودست
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۸۶
ای شوخ تا تو در دل من جای کرده‌ای
اینست دوزخی که زخلد برین به است
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۸۸
بلای خفته سر برداشت از خواب
هر آن مویی کز آن زلف دو تا خاست
گر یبان میدرم هر صبح چون گل
همه رسوایی من از صبا خاست
تو تار زلف بستی بند در بند
ز هر بندی مرا دردی جدا خاست
گل امشب آخر شب مست برخاست
بجام لاله گون مجلس بیاراست
نشسته سبزه زین سو پای دربند
ستاره سرو از آن سو جانب راست
صبا می‌رفت و نرگس از غنودن
به هر سویی همی افتاد و می‌خاست
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۹۰
درین غم که مبادا گره به تار بود
دران حریر که آن یار بی‌وفا خفته است
هلال عید جهان را به نور خویش آراست
شراب چون شفق و جام چون هلال کجاست؟
مگر شراب شفق خورد شب ز جام هلال
که هر گهر که در او بود جمله در صحراست
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۹۱
جان ببردی خوش هنوز نه ای
دست بر دل نه این زمان که تراست
بر رخ زرد من بخند و بگو
خنده انگیز ز غفران که تر است
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۹۳
در شب هجر که از روز قیامت بتر است
مردم دیدهٔ من غرقه بخون جگر است
به طراوت رخ تو رشک گل سیراب است
به تبسم دهنت غیرت تنگ شکر است
ای صبا گر گذری برسرآن کو برسان
خبر ما بر آنکس که ز ما بی‌خبر است
مردمان منکر عشقند و منم کشتهٔ او
شیوهٔ ما دگر و شیوهٔ مردم دگر است