سعدی : قطعات
قطعه شمارهٔ ۱
متی حللت به شیراز یا نسیم الصبح
اسدی توسی : گرشاسپ‌نامه
خبر فرستادن کرشاسب پیش پدر
فرسته برون کرد گردی گزین
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۴
از دردسر زلف تو پریشانی ها
عنصری بلخی : بحر خفیف
شمارهٔ ۱۸
از تک اسب و بانگ نعرۀ مرد
محتشم کاشانی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸ - در مدح مرتضی نظام شاه پادشاه دکن
ای دهر پیر عیش ز سر گیر کاسمان
فریدون مشیری : مروارید مهر
ما، همان جمع پراکنده...
موج، می آمد، چون کوه و به ساحل می خورد !
سعدالدین وراوینی : باب سیوم
داستانِ شاه اردشیر با دانای مهران به
شاه اردشیر با دانای مهران به خلوتی ساخت و ازو درخواست که خوردنی از پوشیدنی جدا کند و از بهر هر مأکولی و ملبوسی وعائی و جائی مخصوص گرداند. دانا (یِ) مهران‌به گفت: بدانک من اجزاء این جهان را مجموع کرده‌ام در یکجای و مهرِ قناعت برو نهاده، اگر متفرق کنم، هر یک را موضعی باید و از بهر آن حافظی و مرتّبی بکار آید و اعداد و اعیان آن بیشتر گردد، پس کار بر من دراز شود و تا درنگری این اژدهایِ خفته را که حرص نامست، بیدار کرده باشم و زخمِ دندان زهر آلودهٔ او خورده. اردشیر گفت: از تنگیِ مقام و مأوایِ خود میندیش که مرا سراهایِ خوش و خرّمست با صد هزار آئین و تزیین، چون نگارخانهٔ چین آراسته، صحنهایِ آن از میدان وهم فراخ‌تر و سقفهایِ آن از نظرِ عقل عالی‌تر، خانهائی چون رایِ خردمندان روشن و چون رویِ دوستان طرب‌افزای. هر کدام که خواهی و دلت بدان فرو آید، اختیار کن تا بتو بخشم و در آن جایگاه فرشهایِ لایق و زیبا بگسترانند و چندانک باید از اسبابِ مأکول و مطعوم معدّ گردانند و خدمتگاران و غلامان را هر یک بخدمتی بگمارند که گفته‌اند : أَالدُّنیَا سَعَهُٔ المَنزِلِ وَ کَثرَهُٔ الخَدَمِ وَ طِیبُ الطَّعَامِ وَ لِینُ الثِّیَابِ ؛ و اگر محتاج شوی بلشکر و سپاه و اتباع، چندانکه خواهی، ساخته آید. دانای مهربان‌به گفت: معلومست که صدمهٔ هادِمُ اللّذّات چون در رسد، کاشانهٔ کیان و کاخِ خسروان همچنان در گرداند که کومهٔ بیوه زنان و با قصرِ قیصر همان تواند کرد که کلاتهٔ گدایان و داهیهٔ مرگ را چون هنگامِ حلول آید، راه بدان عمارتِ عالی معتبر همچنان یابد که بدان خرابهٔ مختصر و زوال و فنا بساحت و فنای آن طرب‌سرای همچنان نزول کند که بدین بیت‌الاحزان محقّر بنای. خانه اگر تا شرفاتِ قصرِ کیوان برآوری، بومِ بوار بر بامِ او نشیند و سقفِ سرایرا اگر باوجِ فرقدین و فرقِ مرزمین رسانی، غراب‌البینِ مرگ بر گوشهٔ ایوانش در نالهٔ‌زار و پردهٔ زیر، اَینَ الاَمِیرُ وَ مَا فَعَلَ السَّرِیرُ وَ اَینَ الحَاجِبُ وَ الوَزِیرُ بر خواند و گوید :
سوزنی سمرقندی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹
ای یافته دین ذوالجلال از تو ضیا
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵
شد به دشواری دل از لعل لب دلبر جدا
جامی : سلامان و ابسال
بخش ۱۰ - ظاهر شدن عشق ابسال بر سلامان
چون سلامان را شد اسباب جمال
امیر پازواری : دوبیتی‌ها
شمارهٔ ۱۵۴
دریوی کنار (دله) بدیمه یک ستاره
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۲۷
مرغی که بدید از می این دریا دُرد
ملا احمد نراقی : مثنوی طاقدیس
بخش ۱۳۱ - در بیان طلبیدن پروردگار بنده مقرب خود را به خلوت دارالنور و اشاره به آیه ی مبارکه سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی
نافه ها و حله ها از نور پاک
سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۸۵ - لشکر کشیدن طورگ به جنگ فرامرز
تو را میهمانی کنم گرز وتیغ
جامی : سلامان و ابسال
بخش ۱۴ - حکایت آن پاره دوز به خرقه پاره دوزی اسباب معیشت اندوز که هر میوه تازه که رسیدی از آن مقداری خریدی و پیش عیال و اطفال خود بردی و با ایشان خوردی و گفتی به این خرسند باشید و چهره همت خود را به اندیشه زیادت نخراشید که طعم این میوه همه سال جز این نیست و مرا استطاعت خریدن بیش ازین نی
پاره دوزی بود در اقصای ری
ملا مسیح پانی پتی : رام و سیتا
بخش ۹۸ - خلاص کردن خود را شاه میمون از بند کنب کرن و کشته شدن کنب کرن به دست رام از زخم تیر
به میدان بازگشته دیو خونخوار
فایز دشتی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۸۰
من از عهد جوانی تا شدم پیر
خیام : گردش دوران [۵۶-۳۵]
رباعی ۳۷
یک‌چند به کودکی به استاد شدیم؛
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۴۱
دیشب که بکوی یار می‌گردیدم
عطار نیشابوری : باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع
شمارهٔ ۵۳
شمع آمد و گفت: دادِ من باید خواست