عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۵
راهی که همه سلوک وی باید کرد
میرزاده عشقی : کفن سیاه
بخش ۱۰ - در پایان داستان
آتشین طبع تو عشقی که روانست چو آب
قطران تبریزی : قصاید
شمارهٔ ۱۶۰ - در مدح ابومنصور جستان
دل ببرد از من پری روئی گرامی تر ز جان
میرزاده عشقی : مقطعات
شمارهٔ ۲ - آهن پرنده!
در قرن بیستم بشود، آدمی سوار
نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۹۹
چه نکته بود که ناگه ز غیب پیدا شد
اسیر شهرستانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۹
همه روی زمین خطرناک است
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۴۱ - آداب ستاننده زکوه
ستاننده صدقه باید که پنج وظیفه نگاه دارد:
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۳۸ - اسرار زکوه دادن
بدان که همچنان که نماز را صورتی است و حقیقتی که آن روح صورت است، زکوه همچنین است و چون کسی سر و حقیقت زکوه نداند، زکوه صورتی بود بی روح و سر او سه است:
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۳۹ - آداب و دقایق زکوه دادن
اگر کسی خواهد که عبادت او زنده باشد و بی روح نبود و ثواب او مضاعف باشد، باید که هفت وظیفه نگاه دارد:
نهج البلاغه : حکمت ها
ارزش اطاعت و بندگى
<strong> وَ قَالَ عليه‌السلام </strong> إِنَّ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِالْأَنْبِيَاءِ أَعْلَمُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ ثُمَّ تَلاَ إِنَّ أَوْلَى اَلنّٰاسِ بِإِبْرٰاهِيمَ لَلَّذِينَ اِتَّبَعُوهُ وَ هٰذَا اَلنَّبِيُّ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا اَلْآيَةَ ثُمَّ قَالَ
امیرعلیشیر نوایی : غزلیات
شمارهٔ ۲۲۱ - تتبع خواجه
اینکه خود را به در میکده عریان کردم
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۳۵ - نوع چهارم
چون مقدار بیست دینار به نیت تجارت خرد و سال تمام شود، همان زکوه نقد واجب آید و هر چه سود کرده باشد در میان سال، در حساب آید و آخر هر سالی باید که قیمت مال معلوم کند، آنگاه اگر سرمایه در اصل زر بوده است یا سیم، هم از آن بدهد و اگر به نقد نخریده باشد، از آن نقد که در شهر غالب تر باشد، بدهد و چون متاعی دارد و نیت تجارت کند یا بدان چیزی بخرد، اول سال درنیاید زکوه واجب نشود؛ اما اگر نقد بود و نصابی بود، اول سال آن وقت ملک نصاب بود و هرگاه در میان سال عزم تجارت باطل کند، زکوه واجب نشود.
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۳۵۳
هر آن کالوند دامان مو نشانی
فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۵۳
پرورد گارا بنده‌ام الملک لک و الحمد لک
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۲
کرد آن که کشید طرح دنیای فراخ
رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره‏
۹ - النوبة الثانیة
قوله تعالى إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا سدى گفت این آیت بشان اصحاب سلمان فرود آمد و سلمان مردى بود از جندیسابور بموصل افتاد، میان احبار ترسایان، و روزگارى دراز با ایشان عبادت کرد فراوان و بر دین عیسى بود از اول، پس به مدینه افتاد و او را به بندگى بفروختند. زنى از جهینه او را بخرید، و از بهر وى شبانى میکرد، و سلمان از علماء ترسایان شنیده بود که درین روزگار پیغامبرى بیرون خواهد آمد که صفت وى آنست که مهر نبوت میان دو کتف دارد، و صدقات نستاند، و از هدیه‏ها خورد. روزى سلمان در صحراء مدینه گوسپندان بچرا داشت کسى او را گفت که امروز مردى به مدینه در آمده است و میگوید که من پیغامبرم و سلمان روزگارى بود تا درین انتظار بود، گوسپندان را فرو گذاشت، و به مدینه در شد بنزدیک مصطفى ع و بوى مى‏نگریست و در وى تأمل میکرد. مصطفى بفراست نبوى بدانست که حال وى چیست، جامه خویش از پشت فرو گذاشت تا مهر نبوت بر سلمان آشکارا شد. پس سلمان برفت و طعامى خرید و پیش رسول آورد رسول فرمود این چیست؟
نهج البلاغه : حکمت ها
ضرورت ياد مرگ
<strong> وَ قَالَ عليه‌السلام </strong> رُبَّ مُسْتَقْبِلٍ يَوْماً لَيْسَ بِمُسْتَدْبِرِهِ
میرزا حبیب خراسانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۵
بنقد حال شدم خاک هر چه بادا باد
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۳۴ - نوع سیم
در دویست درم نفره پنج درم واجب آید به آخر سال و در بیست دینار زر خالص نیم دینار و آن چهار یک ده یک باشد و چندان که می افزاید هم بدین حساب بود و در هر نفره و خنور زرین و سیمین و ساخت زر و آن زر که بر شمشین باشد و دوات و هرچه روا نباشد داشتن، در همه واجب آید، اما پیرایه ای که روا باشد داشتن مرد و زن را، در وی زکوه واجب نیاید.
مولانا خالد نقشبندی : مفردات (معما به نامهای خاص)
شماره ۱۵
خاک پای حضرت صدیق شاه نقشبند