شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۴۱
عشق آمد که بلا آوردم
جامی : دفتر اول
بخش ۱۴۴ - حکایت بر سبیل تمثیل
عربی را که بود ساکن بر
ناصرخسرو : سفرنامه
بخش ۲۷ - زیارت قبور انبیای بنی اسرائیل
به دیهی رسیدم که آن را پروة می‌گفتند، آن جا قبر عیش و شمعون علیها السلام را زیارت کردم و از آن جا به مغاک رسیدم که آن را دامون می‌گفتند، آن جا نیز زیارت کردم که گفتند قبر ذوالکفل است علیه السلام و از آن جا به دیهی دیگر رسیدم که آن را اعبلین می‌گفتند و قبر هود علیه السلام آن جا بود زیارت آن دریافتم. اندرحظیره او درختی خرتوت بود و قبر عزیز النبی علیه السلام آن جا بود زیارت آن کردم و روی سوی جنوب برفتم به دیهی دیگر رسیدم که آن را حظیره می‌گفتند و بر جانب مغربی این دیه دره ای بود و در آن دره چشمه آب بود پاکیزه که از سنگ ساخته و سقف سنگین در زده و دری کوچک بر آن جا نهاده چنان که مرد به دشواری در تواند رفتن و دو قبر نزدیک یکدیگر آن جا نهاده یکی از آن شعیب علیه السلام و دیگری از آن دخترش که زن موسی علیه السلام بود. مردم آن دیه آن مسجد و مزار را تعهد نیکو کنند از پاک داشتن و چراغ نهادن و غیره. و آن جا به دیهی شدم که آن را اربل می‌گفتند و بر جانب قبله آن دیه کوهی بود و اندر میان آن کوه حظیره ای و اندر آن حظیره چهار گور نهاده بود از آن فرزندان یعقوب علیه السلام که برادران یوسف علیه السلام بودند، و از آن جا برفتم تلی دیدم زیر آن تل غاری بود که قبر مادر موسی علیه السلام در آن غار بود. زیارت آن جا دریافتم و از آن جا برفتم دره ای پیدا آمد به آخر آن دره دریایی به دید (پدید) آمد کوچک و شهر طبریه بر کنار آن دریاست.
جامی : دفتر اول
بخش ۱۴۳ - تتمه سخن
به سخن شیخ روز را گذراند
جامی : دفتر اول
بخش ۱۲۹ - جواب دیگر بر سبیل تنزل از سؤال لزوم انقلاب حقایق
زان سخن گوش کن جواب دگر
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۸۴
نیست در دیده ما منزلتی دنیا را
جامی : دفتر اول
بخش ۱۲۸ - اشارة الی معنی قوله تعالی: قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی و سبحان الله و ما انا من المشرکین
شاه این راه کز سر معنی
قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۶ - مطلع ثانی
که فر خجسته بماناد شاه جم اورنگ
رضی‌الدین آرتیمانی : مفردات
۴
زلفش بخط سپرد رضی عهد دلبری
فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۲
نرگسش گفت که من ساقی می‌خوارانم
جامی : دفتر اول
بخش ۱۲۰ - در بیان آنکه انسان را قابلیت جمیع صفات متقابله هست به هر کدام که میل می کند و ورزش آن پیش می گیرد در آن به کمال می رسد
آدمی ز اصل فطرت آمد صاف
امیر پازواری : دوبیتی‌ها
شمارهٔ ۲۱
اَمیرْ گِنِهْ دَسْتِ فَلِکْ دٰاد وُ بی‌داد
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۱
بر روی مه تو کرد نظاره دلم
نظام قاری : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۸ - سید نعمت الله فرماید
مائیم کز جهان غم دلبر گرفته ایم
جامی : دفتر اول
بخش ۱۱۹ - قصه مفسدی که در تحصیل مشت های نفس حیله ای انگیخت که شیطان سوگند یاد کرد که هرگز این حیله به خاطر من خطور نکرده است
گشت پرباد مفسدی را بوق
جامی : سبحة‌الابرار
بخش ۱۲۸ - حکایت شهری با روستایی که وی را به باغ خود برد
میوه ها تازه و تر شاخ به شاخ
فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۵
چون ابر شب ز آتش تب می‌گریستم
نسیمی : اضافات
شمارهٔ ۱ - ترجیع بند
ما مظهر ذات کبریاییم
جامی : دفتر اول
بخش ۱۱۸ - اشارت به رکن دوم از ارکان مقام ابدال که دوام صمت است
چون نشستن خموش نتوانم
جامی : یوسف و زلیخا
بخش ۳۶ - به آب نیل درآمدن یوسف علیه السلام و غبار سفر از خود شستن و به قصد بارگاه پادشاه مصر در هودج نشستن
به چارم روز موعود یوسف خور