مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۹۹
تا ژ گل نام و ز گلزار نشان خواهد بود عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۵۵
عرفی منم آن که دوزخم بت شکن است ابوالفضل بیهقی : مجلد هشتم
بخش ۴۰ - جشن مهرگان
و روز شنبه بیست و چهارم ذی القعده مهرگان بود؛ امیر، رضی اللّه عنه، بجشن مهرگان بنشست، نخست در صفّه سرای نو در پیشگاه، و هنوز تخت زرّین و تاج و و مجلس خانه راست نشده بود، که آن را زرگران در قلعت راست میکردند و پس از این بروزگار دراز راست شد و آن را روزی دیگرست، چنانکه نبشته آید بجای خویش. و خداوندزادگان و اولیا و حشم پیش آمدند و نثارها بکردند و بازگشتند. و همگان را در آن صفّه بزرگ که بر چپ و راست سرای است، بمراتب بنشاندند. و هدیهها آوردن گرفتند از آن والی چغانیان و با کالیجار والی گرگان- که چون بو الحسن عبد الجلیل از آن ناحیت بازگشت و خراسان مضطرب شد، صواب چنان دید که با کالیجار را استمالت کند تا بدست بازآید و رسولی آمد و از اینجا معتمدی رفت و از سر مواضعتی نهاده آمد. با کالیجار هر چند آزرده و زده و کوفته بود، باری بیارامید و از جهت وی قصدی نرفت و فسادی پیدا نیامد- و از آن والی مکران و صاحب دیوان خراسان سوری و دیگر عمّال اطراف ممالک ؛ و نیک روزگار گرفت تا آنگاه که ازین فراغت افتاد. پس امیر برخاست و بسرایچه خاصّه رفت و جامه بگردانید و بدان خانه زمستانی بگنبد آمد که بر چپ صفّه بار است- و چنان دو خانه، تابستانی براست و زمستانی بچپ، کس ندیده است و گواه عدل خانهها بر جای است که بر جای باد، بباید رفت و بدید- و این خانه را آذین بسته بودند سخت عظیم و فراخ و آنجا تنور [ی] نهاده بودند که بنردبان فرّاشان بر آنجا رفتندی و هیزم نهادندی، و تنور بر جای است. آتش در هیزم زدند و غلامان خوانسالار با بلسکها درآمدند و مرغان گردانیدن گرفتند و خایه و کواژه و آنچه لازمه روز مهرگان است ملوک را از سوخته و برگان روده میکردند . و بزرگان دولت بمجلس حاضر آمدند و ندیمان نیز بنشستند و دست بکار کردند و خوردنی علی طریق الاستلات میخوردند. هاتف اصفهانی : ماده تاریخها
شمارهٔ ۱۸
دریغ و درد که دور سپهر فاطمه را هاتف اصفهانی : ماده تاریخها
شمارهٔ ۱۷
حیف از هدیه آن گل رعنا مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۳۶
خواهی ز جنون بویی ببری فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۹۳
از دم صبح ازل با عشق یار و همدمیم عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۴۹
یک شکر زان لب به صد جان میدهد عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۴
هر که را دانهٔ نار تو به دندان آید مولانا خالد نقشبندی : غزلیات
غزل شماره ۴۹
چون کنی از لعل لب میل شکر ریختن حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۲
هر دم ز تو عمر می کَنَد بیخ و بنی صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱۵۲
چون خط از لعل لب آن ماه می آید برون بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۱
به گلشن گر برافشاند ز روی ناز کاکل را وحشی بافقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳
مجنون که کمال عشق و حیرانی داشت هاتف اصفهانی : ماده تاریخها
شمارهٔ ۱۴
در عهد خان دوران فرمانروای گیتی صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۳۳۱
از بهار نوجوانی آنچه برجا مانده است آذر بیگدلی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۱
گر دل جویی، هوات جویم رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۶۶
چون فراز آید بدو آغاز مرگ فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۳
کی مسیحا داشت در بار آنچه ما میخواستیم هاتف اصفهانی : ماده تاریخها
شمارهٔ ۱۱
حیف از حاجی محمد صادق روش ضمیر
شمارهٔ ۹۹
تا ژ گل نام و ز گلزار نشان خواهد بود عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۵۵
عرفی منم آن که دوزخم بت شکن است ابوالفضل بیهقی : مجلد هشتم
بخش ۴۰ - جشن مهرگان
و روز شنبه بیست و چهارم ذی القعده مهرگان بود؛ امیر، رضی اللّه عنه، بجشن مهرگان بنشست، نخست در صفّه سرای نو در پیشگاه، و هنوز تخت زرّین و تاج و و مجلس خانه راست نشده بود، که آن را زرگران در قلعت راست میکردند و پس از این بروزگار دراز راست شد و آن را روزی دیگرست، چنانکه نبشته آید بجای خویش. و خداوندزادگان و اولیا و حشم پیش آمدند و نثارها بکردند و بازگشتند. و همگان را در آن صفّه بزرگ که بر چپ و راست سرای است، بمراتب بنشاندند. و هدیهها آوردن گرفتند از آن والی چغانیان و با کالیجار والی گرگان- که چون بو الحسن عبد الجلیل از آن ناحیت بازگشت و خراسان مضطرب شد، صواب چنان دید که با کالیجار را استمالت کند تا بدست بازآید و رسولی آمد و از اینجا معتمدی رفت و از سر مواضعتی نهاده آمد. با کالیجار هر چند آزرده و زده و کوفته بود، باری بیارامید و از جهت وی قصدی نرفت و فسادی پیدا نیامد- و از آن والی مکران و صاحب دیوان خراسان سوری و دیگر عمّال اطراف ممالک ؛ و نیک روزگار گرفت تا آنگاه که ازین فراغت افتاد. پس امیر برخاست و بسرایچه خاصّه رفت و جامه بگردانید و بدان خانه زمستانی بگنبد آمد که بر چپ صفّه بار است- و چنان دو خانه، تابستانی براست و زمستانی بچپ، کس ندیده است و گواه عدل خانهها بر جای است که بر جای باد، بباید رفت و بدید- و این خانه را آذین بسته بودند سخت عظیم و فراخ و آنجا تنور [ی] نهاده بودند که بنردبان فرّاشان بر آنجا رفتندی و هیزم نهادندی، و تنور بر جای است. آتش در هیزم زدند و غلامان خوانسالار با بلسکها درآمدند و مرغان گردانیدن گرفتند و خایه و کواژه و آنچه لازمه روز مهرگان است ملوک را از سوخته و برگان روده میکردند . و بزرگان دولت بمجلس حاضر آمدند و ندیمان نیز بنشستند و دست بکار کردند و خوردنی علی طریق الاستلات میخوردند. هاتف اصفهانی : ماده تاریخها
شمارهٔ ۱۸
دریغ و درد که دور سپهر فاطمه را هاتف اصفهانی : ماده تاریخها
شمارهٔ ۱۷
حیف از هدیه آن گل رعنا مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۳۶
خواهی ز جنون بویی ببری فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۹۳
از دم صبح ازل با عشق یار و همدمیم عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۴۹
یک شکر زان لب به صد جان میدهد عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۴
هر که را دانهٔ نار تو به دندان آید مولانا خالد نقشبندی : غزلیات
غزل شماره ۴۹
چون کنی از لعل لب میل شکر ریختن حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۲
هر دم ز تو عمر می کَنَد بیخ و بنی صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱۵۲
چون خط از لعل لب آن ماه می آید برون بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۱
به گلشن گر برافشاند ز روی ناز کاکل را وحشی بافقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳
مجنون که کمال عشق و حیرانی داشت هاتف اصفهانی : ماده تاریخها
شمارهٔ ۱۴
در عهد خان دوران فرمانروای گیتی صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۳۳۱
از بهار نوجوانی آنچه برجا مانده است آذر بیگدلی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۱
گر دل جویی، هوات جویم رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۶۶
چون فراز آید بدو آغاز مرگ فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۳
کی مسیحا داشت در بار آنچه ما میخواستیم هاتف اصفهانی : ماده تاریخها
شمارهٔ ۱۱
حیف از حاجی محمد صادق روش ضمیر