اقبال لاهوری : جاویدنامه
حرکت بجنت الفردوس
در گذشتم از حد این کائنات رهی معیری : غزلها - جلد اول
ساغر هستی
ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست ناصرخسرو : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳
ارکان گهرست و ما نگاریم همه عثمان مختاری : شهریارنامه
بخش ۱۰۴ - فرستادن ارجاسپ ارهنگ دیو را بجنگ لهراسپ و آمدن ارجاسپ به سیستان و آگاه شدن لهراسپ گوید
بفرمود ارجاسپ ارهنگ را اقبال لاهوری : جاویدنامه
آن سوی افلاک - مقام حکیم آلمانی نیچه
هر کجا استیزه ی بود و نبود اقبال لاهوری : جاویدنامه
فریاد یکی از زورق نشینان قلزم خونین
«نی عدم ما را پذیرد نی وجود قائم مقام فراهانی : نامههای فارسی
شمارهٔ ۹۲ - خطاب به محمودخان دنبلی قوریساول باشی
مخدوم محمود: حفظ الملک الودود قتل اصحاب الاخدود بالنار ذات الوقود یریدون لیطفو انورالله بافواههم والله متم نوره و لوکره المشرکون طغرل احراری : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۱
گر چه در میخانه بر لب خنده ها دارد قدح صفای اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۸
زین سپس بر هر چه غیر از وجه باقی پا زنم اقبال لاهوری : جاویدنامه
آشکارا می شود روح هندوستان
آسمان شق گشت و حوری پاک زاد رضاقلی خان هدایت : فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین
بخش ۳۰ - شحنهٔ خراسانی
وهُوَ زبدة الامرا، محمد مهدی خان بن محمد حسن بیگ بن حاجی محمد خان اوبهی. اوبه مِنْمحالات هرات. جدش از حکام زادگان بوده و به حکم نادرشاه افشار دریا بیگی مازندران شده. به وفور حشمت و صلابت محسود اقران آمده. به سعایت اعادی و اظهار سرکشی آخرالامر از حلیهٔ بصر عاری گردیده و به اتفاق مرحوم میرزا مهدی خان منشی الممالک به زیارت مکّهٔ معظمه رفته، مراجعت نموده، فوت گردید. از وی سه پسر در صفحهٔ روزگار به یادگار بماند. نخستین محمدحسین بیگ، جد أُمیِّ فقیر که درهرات فوت شد. دیگر محمد حسن بگ که والد سرکار خان ذی شأن بود و دیگر محمدرضا بیگ که اکنون در سن کهولت و در قید حیات است و همه را طبع موزون بوده و به شعر مبادرت نمودهاند و همواره در آن بلاد عزت و ثروت داشتهاند. بعد از فوت ایشان، خان معزی الیه در دولت قاجاریه ترقیات کرده به مراتب موروثی رسید. همواره به مناصب عالیه مانند صدارت و امارت ممتاز و چون در بدو حال داروغگی و شحنگی شیراز قبول نموده همین سبب این تخلص بوده. مجملاً امیری است به همت و سخاوت موصوف و به ادراک و مکرمت معروف. شعرا و فقرا از نزدیک او را مدحت سرا و او ایشان را جایزه فزا. اغلب اوقات ارباب کمال را مجلسش، محفل و اصحاب جلال را وثاقش، منزل. چنانکه محمد باقربیگ متخلص به نشاطی قریب به هشت سال در صحبت وی از هرگونه تعیّش فارغ بال و قس علیهذا. پروردگار ظاهری فقیر نیز اوست و علاوه بر نسبت قدیم نسبت جدید نیز به هم رسیده. الحق فقیر کمال تربیت و نهایت مرحمت از او دیده. اگرچه در بدو شباب به عیش و طرب و لهو و لعب کامیاب بود اکنون از آن اطوار تائب و به صحبت عرفای عهد راغب است. دیوانی از هر گونه شعر دارند. این چند بیت از آن جمله نوشته شد: ادیب الممالک : رباعیات طنز
شمارهٔ ۷۸ - بره
ای آنکه دل عاشق گریان شما ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٧٠٨
هست کار سعادت دنیا قصاب کاشانی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۲۰
ایمنی قصاب ما را بیشتر ز افتادگی است صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۶۹
به درد و داغ دل بیقرار می چسبد ظهیرالدین فاریابی : قصاید
شمارهٔ ۹
روز جشن عرب و وقت نشاط عجم است غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۱
دیده ور آن که تا نهد دل به شمار دلبری صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۴۱۰
دل اسیر طره عنبرفشانش چون کنم رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف
پاره ۲۷
آن که نشک آفرید و سرو سهی صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۲۴
کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بندد؟
حرکت بجنت الفردوس
در گذشتم از حد این کائنات رهی معیری : غزلها - جلد اول
ساغر هستی
ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست ناصرخسرو : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳
ارکان گهرست و ما نگاریم همه عثمان مختاری : شهریارنامه
بخش ۱۰۴ - فرستادن ارجاسپ ارهنگ دیو را بجنگ لهراسپ و آمدن ارجاسپ به سیستان و آگاه شدن لهراسپ گوید
بفرمود ارجاسپ ارهنگ را اقبال لاهوری : جاویدنامه
آن سوی افلاک - مقام حکیم آلمانی نیچه
هر کجا استیزه ی بود و نبود اقبال لاهوری : جاویدنامه
فریاد یکی از زورق نشینان قلزم خونین
«نی عدم ما را پذیرد نی وجود قائم مقام فراهانی : نامههای فارسی
شمارهٔ ۹۲ - خطاب به محمودخان دنبلی قوریساول باشی
مخدوم محمود: حفظ الملک الودود قتل اصحاب الاخدود بالنار ذات الوقود یریدون لیطفو انورالله بافواههم والله متم نوره و لوکره المشرکون طغرل احراری : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۱
گر چه در میخانه بر لب خنده ها دارد قدح صفای اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۸
زین سپس بر هر چه غیر از وجه باقی پا زنم اقبال لاهوری : جاویدنامه
آشکارا می شود روح هندوستان
آسمان شق گشت و حوری پاک زاد رضاقلی خان هدایت : فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین
بخش ۳۰ - شحنهٔ خراسانی
وهُوَ زبدة الامرا، محمد مهدی خان بن محمد حسن بیگ بن حاجی محمد خان اوبهی. اوبه مِنْمحالات هرات. جدش از حکام زادگان بوده و به حکم نادرشاه افشار دریا بیگی مازندران شده. به وفور حشمت و صلابت محسود اقران آمده. به سعایت اعادی و اظهار سرکشی آخرالامر از حلیهٔ بصر عاری گردیده و به اتفاق مرحوم میرزا مهدی خان منشی الممالک به زیارت مکّهٔ معظمه رفته، مراجعت نموده، فوت گردید. از وی سه پسر در صفحهٔ روزگار به یادگار بماند. نخستین محمدحسین بیگ، جد أُمیِّ فقیر که درهرات فوت شد. دیگر محمد حسن بگ که والد سرکار خان ذی شأن بود و دیگر محمدرضا بیگ که اکنون در سن کهولت و در قید حیات است و همه را طبع موزون بوده و به شعر مبادرت نمودهاند و همواره در آن بلاد عزت و ثروت داشتهاند. بعد از فوت ایشان، خان معزی الیه در دولت قاجاریه ترقیات کرده به مراتب موروثی رسید. همواره به مناصب عالیه مانند صدارت و امارت ممتاز و چون در بدو حال داروغگی و شحنگی شیراز قبول نموده همین سبب این تخلص بوده. مجملاً امیری است به همت و سخاوت موصوف و به ادراک و مکرمت معروف. شعرا و فقرا از نزدیک او را مدحت سرا و او ایشان را جایزه فزا. اغلب اوقات ارباب کمال را مجلسش، محفل و اصحاب جلال را وثاقش، منزل. چنانکه محمد باقربیگ متخلص به نشاطی قریب به هشت سال در صحبت وی از هرگونه تعیّش فارغ بال و قس علیهذا. پروردگار ظاهری فقیر نیز اوست و علاوه بر نسبت قدیم نسبت جدید نیز به هم رسیده. الحق فقیر کمال تربیت و نهایت مرحمت از او دیده. اگرچه در بدو شباب به عیش و طرب و لهو و لعب کامیاب بود اکنون از آن اطوار تائب و به صحبت عرفای عهد راغب است. دیوانی از هر گونه شعر دارند. این چند بیت از آن جمله نوشته شد: ادیب الممالک : رباعیات طنز
شمارهٔ ۷۸ - بره
ای آنکه دل عاشق گریان شما ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٧٠٨
هست کار سعادت دنیا قصاب کاشانی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۲۰
ایمنی قصاب ما را بیشتر ز افتادگی است صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۶۹
به درد و داغ دل بیقرار می چسبد ظهیرالدین فاریابی : قصاید
شمارهٔ ۹
روز جشن عرب و وقت نشاط عجم است غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۱
دیده ور آن که تا نهد دل به شمار دلبری صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۴۱۰
دل اسیر طره عنبرفشانش چون کنم رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف
پاره ۲۷
آن که نشک آفرید و سرو سهی صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۲۴
کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بندد؟