محتشم کاشانی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - فی مدح خلاصه الوزراء میرزا عبدالله جابری
همایون باد شغل آصفی بر آصف عادل
ملا احمد نراقی : باب چهارم
فصل - اموال حلال و حرام و مشتبه و درجات آنها
بدان که اموال بر سه قسم است: حلال واضح و حرام واضح و مال مشتبه و از برای هر یک از اینها درجات بسیار است، زیرا که مال حرام اگر چه همه آن خبیث است و لیکن بعضی از بعضی خبیث تر است چنانکه حرمت مالی که کسی به معامله فاسده بگیرد با وجود تراضی از یکدیگر، مثل حرمت مال یتیمی که به قهر و عدوان گرفته شود، نیست.
مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳
ز خیلی کجا چون تو شاهی برآید
نورعلیشاه : بخش دوم
شمارهٔ ۴۵
ای خاک پایت بر فرق من تاج
سحاب اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۶
در خیال تو به افتاده است دل از باده ام
مولوی : دفتر چهارم
بخش ۴۵ - قصهٔ شاعر و صله دادن شاه و مضاعف کردن آن وزیر بوالحسن نام
شاعری آورد شعری پیش شاه
رشیدالدین میبدی : ۱۰- سورة یونس - مکیة
۸ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ أَوْحَیْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخِیهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیُوتاً وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً از روى ظاهر بزبان تفسیر مؤمنان را بیت الخدمة مسجد و محراب است میگوید: آن را ساخته دارید، عبادت و خدمت ما را، و در آن معتکف نشینید طلب قربت ما را، و سود خود در آن جویید که آن بازار آخرت است و شما بازرگانان و توحید رأس المال و اصل بضاعت و هر کس را سود بر اندازه بضاعت باشد، چنان که در خبر مى‏آید
رشیدالدین میبدی : ۱۳- سورة الرعد- مکیة
۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» الآیة... ابو بکر واسطی گفت: این آیت مدار علم حقیقت و معرفتست، و المعنى اوحى من العلى الى قلوب الانبیاء و اسماعهم و الهم الحکماء فى عقولهم و بصائرهم، جلال احدیّت بنعمت رحمت و رأفت فرو فرستاد از آسمان بر پیغامبران پیغام راست و وحى پاک، هم بسمع شنیدند و هم بدل دریافتند و همچنین اولیا را الهام داد و نور حکمت در دل ایشان افکند، «فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها» اى ابصرت قلوب بقدر سعتها و حیاتها و استنارتها، دلهاى انبیاء روشن گشت و بیفروخت بنور وحى و رسالت و دلهاى اولیاء بچراغ حکمت و معرفت، «بِقَدَرِها» یعنى هر کس بقدر خویش بر درجات و طبقات، یکى برتر، یکى میانه، یکى فروتر، تفاضل و تفاوت بر همه پیدا. پیغامبران را مى‏گوید: «وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى‏ بَعْضٍ» اولیا را مى‏گوید: «هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ» یکى را بر نبوّت، رسالت افزونى، یکى را بر حکمت، نبوّت افزونى، یکى را بر علم، معرفت افزونى، یکى را بر ایمان و شهادت، ذوق حقیقت افزونى، یکى را علم الیقین با بیان، یکى را حقّ الیقین باعیان، هر کسى را آن داد که سزا بود و در هر دلى آن نهاد که جا بود، «فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً» یعنى فاصاب تلک القلوب من خطأ الآراء و دون الهفوات و ما یلقى الشیطان فى الامنیة و یختلسه من الحفظ و یلقیه من الزّلل، آن دلها اگر چه روشنست و افروخته، خالى نباشد از وساوس و هواجس و هفوات صغائر که شیطان پیوسته مترصد نشسته تا کجا در دل ایشان راهى یابد، تا شکى و سهوى افکند، دروغى برسازد، حفظى بر باید. او که مهتر عالم بود و سید ولد آدم بود و در صدف شرف بود با کمال نبوّت و بسالت رسالت وى شیطان هم از وى اختلاسى کرد، چنانک گفت: «أَلْقَى الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ» تا از همزات وى بحق استعاذت کرد گفت: ربّ اعوذ بک من همزات الشیاطین، «وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ» اى و ممّا یتفکرون فیه و یتدبرونه و یستنبطون منه، «ابْتِغاءَ» استدلال او ابتغاء کشف، «زَبَدٌ» اى زیادة من الهام الحقّ و المام الملک، «مِثْلُهُ» اى مثل الخطاء الذى یلقیه الشیطان.
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۳۰ - درد بی علاج
گر چه از دردها در این عالم
محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۱
بی‌وفا یارا وفا و یاریت معلوم شد
حاجب شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۵۱
هر که زد بر آب و آتش حرق و غرقش باک نیست
انوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۵
روی ندارم که روی از تو بتابم
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴
روزی که وداع آتش هجران انگیخت
جلال عضد : غزلیّات
شمارهٔ ۱۷۱
دور نشاط آمد و دوران گل
عنصری بلخی : بحر خفیف
شمارهٔ ۲۱
گفت کاین مردمان بی باکند
کمال‌الدین اسماعیل : قطعات
شمارهٔ ۳۱۵ - وله ایضا
دریا دلا تو آنی، کز فیض طبع روشن
واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۴۰۷
گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس
رشیدالدین میبدی : ۱۳- سورة الرعد- مکیة
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» فرو فرستاد از آسمان آبى، «فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ» برفت رودهاى آب، «بِقَدَرِها» باندازه آن، «فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً» بر سر گرفت سیل کفى ایستاده بر سر آب، «وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ» و از آن چیزها که آتش مى‏فروزند بر آن، «ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتاعٍ» بطلب و جستن زیورى یا پیرایه‏اى، «زَبَدٌ مِثْلُهُ» هم کفى است راسب در زیر آن چنانک آن کف است رابى بر سر آب، «کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ» چنان مى‏زند اللَّه تعالى حق و باطل را مثل، «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً» اما کف بکران رود، «وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ» و اما آنچ مردم را بکار آید و سودمند است در زمین بماند بدرنگ، «کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ (۱۷)» چنین زند اللَّه مثلها.
صفایی جندقی : ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی
بند ۷۹
ازکید خیل کفر خداوند دین دریغ
حاجب شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۸۴
مه من تنگتر از پسته خندان دهان دارد