رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۱۵ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: ما کانَ لِبَشَرٍ الآیة... مقاتل گفت: «بشر» اینجا عیسى (ع) است و «کتاب» انجیل، و آیت در شأن ترسایان نجران آمد، که در عیسى دعوى باطل کردند و غلوّ نمودند. میگوید: روا نبود و سزا نباشد و هرگز خود نبود عیسى را که خداى او را پیغامبرى و کتاب انجیل دهد پس آن گه بمردم گوید: مرا بندگان باشید! و مرا بخدایى گیرید فرود از خداى. ابن عباس و عطا گفتند: بشر اینجا محمد (ص) و کتاب قرآن. و سبب نزول آن بود که بو رافع جهود و رئیس ترسایان نجران گفتند: یا محمد (ص) تو میخواهى که ما ترا بنده باشیم و ترا بخدایى گیریم! رسول اللَّه گفت: معاذ اللَّه که من این گویم یا فرمایم، «ما بذلک بعثنى و بذلک امرنى»
ملک‌الشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۹ - در وصف تگرگ
ز میغ اندر جهد هزمان درخشا
فردوسی : پادشاهی یزدگرد بزه‌گر
بخش ۶
پدر آرزو کرد بهرام را
رضی‌الدین آرتیمانی : رباعیات
رباعی شماره ۴۶
تا گلگون اشک و چهره کاهی نشود
ملک‌الشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۸ - تاجگذاری
به سر بنهاد احمدشاه دیهیم کیانی را
اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۹۴۷
ز سنگ دل شکنان دل حزین چرا داریم
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۸
قومی که در فنا به دل یکدگر زیند
ملک‌الشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۷ - غدیریه
ای که در هر نیکوئی آراسته یزدان تو را
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
کعبهٔ دل
گه احرام، روز عید قربان
فضولی : قصاید
شمارهٔ ۳
نیست اهل درد را جز درگهت دارالشفا
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۰۴
هر که دامن بر میان در چیدن گل می زند
وحشی بافقی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - قصیده
ای فلک چند ز بیداد تو بینم آزار
ملک‌الشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۶ - در تهنیت عید قربان و مدح والی خراسان
عید قربان آمد ای جان جهان قربان تو را
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۲۴
می‌گفت یکی پری که او ناپیداست
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۹۰۷
ای غنچه لب که سر به گریبان کشیده ای
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۲۵
مظهر و مهر به همدیگر نگر
ملک‌الشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۵ - فتح ورشو
قیصر گرفت خطهٔ ورشو را
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۱۹
ترسا بچه‌ای دیدم زنار کمر کرده
مولوی : دفتر ششم
بخش ۱۰۵ - روان شدن شه‌زادگان در ممالک پدر بعد از وداع کردن ایشان شاه را و اعادت کردن شاه وقت وداع وصیت را الی آخره
عزم ره کردند آن هر سه پسر
جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۵۲۰
دردم ز وصل دوست به درمان نمی رسد