شاه نعمتالله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۳
انگشت زنان بر در جانان رفتیم طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۹۲
لکه ابری که فیضی داشت، دود شمع بود صائب تبریزی : ابیات منتسب
شمارهٔ ۳۹
شود سعادت دولت نصیب اهل قلم صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۴۷۴
کی از ستاره برمن سنگ ستم نیامد صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۶
در گذر ای آسمان از وادی آزار ما عطار نیشابوری : باب چهل و نهم: در سخن گفتن به زبان پروانه
شمارهٔ ۱۴
پروانه به شمع گفت: کم سوز مرا صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۲۰
این ز همت خالی و آن از طبع پر می شود جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۳
دلبر چو نظر بر من مسکین افکند مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۳۹
ایا گم گشتگان راه و بیراه مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۸۹
دل دل دلی تو دل مرا مرنجان صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۸۳۸
در جنون فکر سرو سامان ندارد هیچ کس صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۱۱
عشق سازد ز هوس پاک دل آدم را صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۷۰۷
خط حجاب آن رخ گلرنگ شد یکبارگی مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۷۲
ای آنکه رخت چو آتش افروختهای مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۹۰
چون ز صورت برتر آمد آفتاب و اخترم سعدالدین وراوینی : باب دوم
داستان بازرگان با دوست دانا
ملک گفت: شنیدم که بازرگانی پسری داشت مقبل طالع، مقبول طلعت، عالی همّت، تمام آفرینش، بویِ رشد و نجابت از حرکاتِ او فایح و رنگِ فرّ و فرهنگ بر وجناتِ او لایح. روزی پدر در اثناء نصایح با او گفت: ای فرزند، از هرچ مردم در دنیا بدان نیاز دارند و هنگام آنک روزگار حاجتی فراز آرد، بکار آید، دوست اولیتر. هزار دینار از مال من برگیر و سفری کن و دوستی خالص بدست آر و چون قمر گرد کرهٔ زمین برآی، باشد که در منازلِ سیر بمشتری سیرتی رسی که بنظرِ مودتترا سعادتی بخشد کهآنرا ذخیرهٔ عمر خود گردانی و او را از بهرِ گشایش بندِ حوادث و مرهمِ زخم روزگار نگه داری. اثیر اخسیکتی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۶
ای سعی کرده عشق تو در خون و جان من صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۴۷
چه عجب گر ز بهاران به نوایی نرسید صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷۸۰
دل ما روشن از افلاک نگردد هرگز صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳۰۱
یک بار رو به اهل وفا می توان نمود
رباعی شمارهٔ ۲۱۳
انگشت زنان بر در جانان رفتیم طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۹۲
لکه ابری که فیضی داشت، دود شمع بود صائب تبریزی : ابیات منتسب
شمارهٔ ۳۹
شود سعادت دولت نصیب اهل قلم صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۴۷۴
کی از ستاره برمن سنگ ستم نیامد صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۶
در گذر ای آسمان از وادی آزار ما عطار نیشابوری : باب چهل و نهم: در سخن گفتن به زبان پروانه
شمارهٔ ۱۴
پروانه به شمع گفت: کم سوز مرا صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۲۰
این ز همت خالی و آن از طبع پر می شود جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۳
دلبر چو نظر بر من مسکین افکند مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۳۹
ایا گم گشتگان راه و بیراه مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۸۹
دل دل دلی تو دل مرا مرنجان صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۸۳۸
در جنون فکر سرو سامان ندارد هیچ کس صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۱۱
عشق سازد ز هوس پاک دل آدم را صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۷۰۷
خط حجاب آن رخ گلرنگ شد یکبارگی مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۷۲
ای آنکه رخت چو آتش افروختهای مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۹۰
چون ز صورت برتر آمد آفتاب و اخترم سعدالدین وراوینی : باب دوم
داستان بازرگان با دوست دانا
ملک گفت: شنیدم که بازرگانی پسری داشت مقبل طالع، مقبول طلعت، عالی همّت، تمام آفرینش، بویِ رشد و نجابت از حرکاتِ او فایح و رنگِ فرّ و فرهنگ بر وجناتِ او لایح. روزی پدر در اثناء نصایح با او گفت: ای فرزند، از هرچ مردم در دنیا بدان نیاز دارند و هنگام آنک روزگار حاجتی فراز آرد، بکار آید، دوست اولیتر. هزار دینار از مال من برگیر و سفری کن و دوستی خالص بدست آر و چون قمر گرد کرهٔ زمین برآی، باشد که در منازلِ سیر بمشتری سیرتی رسی که بنظرِ مودتترا سعادتی بخشد کهآنرا ذخیرهٔ عمر خود گردانی و او را از بهرِ گشایش بندِ حوادث و مرهمِ زخم روزگار نگه داری. اثیر اخسیکتی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۶
ای سعی کرده عشق تو در خون و جان من صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۴۷
چه عجب گر ز بهاران به نوایی نرسید صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷۸۰
دل ما روشن از افلاک نگردد هرگز صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳۰۱
یک بار رو به اهل وفا می توان نمود