کلیم کاشانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶
گویند کلیم توبه آسان شکند نظامی گنجوی : هفت پیکر
بخش ۲۴ - خواستن بهرام دختر شاهان هفت اقلیم را
شه به ناز و نشاط شد مشغول حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۷۰
آدینه مست مرا دید محتسب خراب سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۱
من هر چه دیدهام ز دل و دیده دیدهام فرخی سیستانی : قصاید
شمارهٔ ۱۵۳ - در تقاضای معاودت سلطان مسعود از اصفهان به غزنین پس از فوت محمود
ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین رضاقلی خان هدایت : روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما
بخش ۹۵ - نصیر الدّین طوسی قُدِّسَ سِرُّه
و هُوَ فخر الحکما و مؤیّد الفضلا، نصیر الملّة و الدّین محمد بن حسن الطوسی. بعضی گفتهاند که اصل وی از طوس مِنْتوابع شهر قم بوده و همشیره زادهٔ حکیم فاضل باباافضل کاشی است وبعضی گفتهاند از جهرود مِنْاعمال قم است و در طوس خراسان متولد شده. به هر حال قدوهٔ محققین و زبدهٔ مدققین است. علوم حکمیه را از فرید الدین داماد که او تلمیذ صدرالدین سرخسی و او تلمیذ افضل الدین عیلانی و او تلمیذ ابوالعباس ریوکری و او تلمیذ بهمنیار، از تلامذهٔ شیخ الرّئیس ابوعلی سینای مشهور است تحصیل کرده. گویند خواجه با صدر الدین قونیوی معاصر و در بدو حال او را منکر و میان ایشان مکاتیب و منازعهٔ علمی بوده. بالاخره خواجه به علم او اقرار آورده. مدتها با هلاکوخان به سر برده و تعظیم و تکریم دیده. روزی خواجه به خان گفت که چنان به خاطرت نرسد که ترا از احترام من بر من منتی است چرا که تو به حشمت از سلطان سنجر بیش نیستی و او حکیم خیام را با خود بر یک تخت مینشانید و حال آنکه من در علم و فضل از خیام زیادهام و به خدمت تو تن در دادهام. غرض، حالات آن جناب در تواریخ مسطور است و تصنیفات وی مشهور. از جمله: اوصاف الاشراف در سلوک و انصاف و شرح اشارات شیخ رئیس در حکمت و شرح کلمات بطلمیوس در نجوم و اخلاق ناصری که به نام ناصرالدّین قهستانی نوشته. مدت هفتاد و هفت سال عمر یافته و در سنهٔ ششصد و هفتاد و دو به ریاض رضوان شتافته. گاهی شعری میفرموده. از اشعار آن جناب است: امیرعلیشیر نوایی : غزلیات
شمارهٔ ۲۵۸ - اختراع
تو گشتی کج کلاه جمله شاهان نظامی گنجوی : هفت پیکر
بخش ۲۳ - عتاب کردن بهرام با سران لشگر
روزی از طالع مبارک بخت شاه نعمتالله ولی : مثنویات
شمارهٔ ۱۱
علم ما در علم او عین وی است کلیم کاشانی : قطعات
شمارهٔ ۴۲ - تاریخ ولادت شاه شجاع
داده حق سایه خود را دگر از نو خلفی فرخی سیستانی : قصاید
شمارهٔ ۲۱۲ - در مدح خواجه عمید حامد بن محمدالمهتدی گوید
تادل من ز دست من بستدی اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۶۳
از عشق تو مامعتکف کوی نیازیم رودکی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۷۵
رهی سوار و جوان و توانگر از ره دور جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۶
این درد مرا طبیب درمان نکند نظامی گنجوی : هفت پیکر
بخش ۲۱ - بردن سرهنگ بهرامگور را به مهمانی
شاه بهرام روزی از سر تخت جویای تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴
آن ذات خفی که لا اله الا هوست حاجب شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۴۳
بسته زلف چو زنجیر تو بس شیر نر است نظامی گنجوی : هفت پیکر
بخش ۲۰ - داستان بهرام با کنیزک خویش
شاه روزی شکار کرد پسند قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۹
در سخن گفتن چو ماه و آفتاب طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۳
گر به سوی دیده، اشکم برنگردد دور نیست
شمارهٔ ۱۶
گویند کلیم توبه آسان شکند نظامی گنجوی : هفت پیکر
بخش ۲۴ - خواستن بهرام دختر شاهان هفت اقلیم را
شه به ناز و نشاط شد مشغول حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۷۰
آدینه مست مرا دید محتسب خراب سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۱
من هر چه دیدهام ز دل و دیده دیدهام فرخی سیستانی : قصاید
شمارهٔ ۱۵۳ - در تقاضای معاودت سلطان مسعود از اصفهان به غزنین پس از فوت محمود
ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین رضاقلی خان هدایت : روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما
بخش ۹۵ - نصیر الدّین طوسی قُدِّسَ سِرُّه
و هُوَ فخر الحکما و مؤیّد الفضلا، نصیر الملّة و الدّین محمد بن حسن الطوسی. بعضی گفتهاند که اصل وی از طوس مِنْتوابع شهر قم بوده و همشیره زادهٔ حکیم فاضل باباافضل کاشی است وبعضی گفتهاند از جهرود مِنْاعمال قم است و در طوس خراسان متولد شده. به هر حال قدوهٔ محققین و زبدهٔ مدققین است. علوم حکمیه را از فرید الدین داماد که او تلمیذ صدرالدین سرخسی و او تلمیذ افضل الدین عیلانی و او تلمیذ ابوالعباس ریوکری و او تلمیذ بهمنیار، از تلامذهٔ شیخ الرّئیس ابوعلی سینای مشهور است تحصیل کرده. گویند خواجه با صدر الدین قونیوی معاصر و در بدو حال او را منکر و میان ایشان مکاتیب و منازعهٔ علمی بوده. بالاخره خواجه به علم او اقرار آورده. مدتها با هلاکوخان به سر برده و تعظیم و تکریم دیده. روزی خواجه به خان گفت که چنان به خاطرت نرسد که ترا از احترام من بر من منتی است چرا که تو به حشمت از سلطان سنجر بیش نیستی و او حکیم خیام را با خود بر یک تخت مینشانید و حال آنکه من در علم و فضل از خیام زیادهام و به خدمت تو تن در دادهام. غرض، حالات آن جناب در تواریخ مسطور است و تصنیفات وی مشهور. از جمله: اوصاف الاشراف در سلوک و انصاف و شرح اشارات شیخ رئیس در حکمت و شرح کلمات بطلمیوس در نجوم و اخلاق ناصری که به نام ناصرالدّین قهستانی نوشته. مدت هفتاد و هفت سال عمر یافته و در سنهٔ ششصد و هفتاد و دو به ریاض رضوان شتافته. گاهی شعری میفرموده. از اشعار آن جناب است: امیرعلیشیر نوایی : غزلیات
شمارهٔ ۲۵۸ - اختراع
تو گشتی کج کلاه جمله شاهان نظامی گنجوی : هفت پیکر
بخش ۲۳ - عتاب کردن بهرام با سران لشگر
روزی از طالع مبارک بخت شاه نعمتالله ولی : مثنویات
شمارهٔ ۱۱
علم ما در علم او عین وی است کلیم کاشانی : قطعات
شمارهٔ ۴۲ - تاریخ ولادت شاه شجاع
داده حق سایه خود را دگر از نو خلفی فرخی سیستانی : قصاید
شمارهٔ ۲۱۲ - در مدح خواجه عمید حامد بن محمدالمهتدی گوید
تادل من ز دست من بستدی اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۶۳
از عشق تو مامعتکف کوی نیازیم رودکی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۷۵
رهی سوار و جوان و توانگر از ره دور جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۶
این درد مرا طبیب درمان نکند نظامی گنجوی : هفت پیکر
بخش ۲۱ - بردن سرهنگ بهرامگور را به مهمانی
شاه بهرام روزی از سر تخت جویای تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴
آن ذات خفی که لا اله الا هوست حاجب شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۴۳
بسته زلف چو زنجیر تو بس شیر نر است نظامی گنجوی : هفت پیکر
بخش ۲۰ - داستان بهرام با کنیزک خویش
شاه روزی شکار کرد پسند قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۹
در سخن گفتن چو ماه و آفتاب طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۳
گر به سوی دیده، اشکم برنگردد دور نیست