طغرل احراری : غزلیات
شمارهٔ ۸۰
دلبرم پر پر جفا افتاده است
سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۴۸۴
منت اغیار و آزار ملامت می کشم
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۳
بیمار ترا کس نتوانست دوا کرد
طغرل احراری : مخمسات
شمارهٔ ۵ - بر غزل کمال خجندی
چند تیغ ظلم را از کشتنم خونین کنی
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۷۸۶
من نه حریف وعده ام طاقت انتظار کو؟
طغرل احراری : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۹
یاد ایامی که هر دم با منت پیغام بود
طغرل احراری : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۴
عارضت آفتاب می گویم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۵
با نی گفتم که بر تو بیداد ز کیست
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۲
بی لبت در جگر تشنه لبان آب نماند
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۷۵
گلستان محبت را ز دیرین عندلیبانم
قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در شکایت از ممدوح گوید
گر تاج زر نهند ازین پس به سر مرا
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۲۰
از دیده ی دل پرده ی پندارگرفتیم
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۰
بی تو مرا زندگی بکار نیاید
فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۴
تا دیدن آن ماه فروزنده محال است
عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر ابوحفص حداد قدس الله روحه العزیز
آن قدوه رجال، آن نقطه کمال، آن عابد صادق، آن زاهد عاشق، آن سلطان اوتاد، قطب عالم: ابوحفص حداد، رحمةالله علیه، پادشاه مشایخ بود علی الاطلاق، خلیفه حق بود به استحقاق، و او از محتشمان این طایفه بود، و کسی به بزرگی او نبود در وقت وی، ور در ریاضت و کرامت و مروت و فتوت بی نظیر بود و در کشف و بیان یگانه و معلم و ملقن او بی واسطه خدای بود، عزوجل. و پیر بوعثمان حیری بود و شاه شجاع از کرمان به زیارت او آمدو در صحبت او به بغداد به زیارت مشایخ، و ابتدای او آن بود که بر کنیزکی عاشق بود، چنانکه قرار نداشت، او را گفتند: در شارستان نشابور جهودی جادوگر است، تدبیر کار تو او کند.
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۵۷۱
چو شمع، انجمن افروز کفر و ایمان باش
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۳۴۹
بهار آمد خبر از می فرستید
بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۸
من از سوز جگر دارم دل و جان در خطر امشب
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۳۴۸
بوی خوشت چو همدم باد سحر شود
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۴۸۰
پیکان تو مشکل که به دل یار توان کرد