آذر بیگدلی : غزلیات
شمارهٔ ۴۱
هم خنده خوش است و هم خرامت! غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۵۱ - پیدا کردن زهد و حقیقت و فضیلت آن
بدان که هرکه یخ دارد وقت گرما بر آن حریص بود تا چون تشنه شود آب بدان سرد کند. به کسی بیاید که برابر زر بخرد آن حرص وی بشود در عشق زر و گوید یک روز آب گرم خورم و صبر کنم و این زر که همه عمر با من بماند بستانم اولی تر از آن که این یخ نگاه دارم که خود نماند و شبانگاه بگداخته بود. این ناخواستن یخ را در مقابله چیزی که بهتر از آن است آن را زهد گویند در یخ. حال عارف اندر دنیا هم چنین باشد که بیند که دنیا در گذر است که بر دوام همی گذرد و همی گدازد و در وقت مرگ تمام برسد. چون آخرت بیند باقی و صافی که هرگز نبرسد و بنمی فروشند الا به ترک دنیا، دنیا اندر چشم وی حقیر شود و دست از آن بدارد در عوض آخرت که بهتر است از آن. این حالت را زهد گویند به شرط آن که این زهد در مباحات دنیا باشد و اما از محظورات خود فریضه بود. صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۱۸
پیچیده است دست تو دست کلیم را عطار نیشابوری : باب چهاردهم: در ذَمّ دنیا و شكایت از روزگار غدّار
شمارهٔ ۲۶
هر دم دل من زچرخ بندی دارد مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۴۰
مطرب خوش نوای من عشق نواز هم چنین هلالی جغتایی : شاه و درویش
بخش ۲۱ - دیدار شاه از بام در شب ماه روشن
آمد و جا گرفت بر لب بام سنایی غزنوی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۰ - در مدح بهرامشاه
چون من و چون تو شد ای دوست چمن آذر بیگدلی : حکایات
شمارهٔ ۷
پس آنجا یکی دیر دیدم رفیع صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۵۱
زمین را وحشی رم کرده یک کف خاک می داند بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۲۴
سرو بهار جلوه قد دلستان کیست مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۲
ای قلزم سرگرم تلاطم گشته عطار نیشابوری : باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق
شمارهٔ ۴۹
شب نیست که جان بی تو به لب مینرسد وحشی بافقی : فرهاد و شیرین
امتحان کردن شیرین فرهاد را در عشق
به گرمی گفتش ار کار دگر هست صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۸۵۵
ز برگریز، دل بی قرار ازان داری رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۶۶
از خر و پالیک آن جای رسیدم که همی ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۵۷
بر درگه خود پلنگ دربان کردن شیخ بهایی : مقطعات
شمارهٔ ۹
میکشد غیرت مرا، غیری اگر آهی کشد جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۹۷
نوبهار است و شد از بسکه فراوان گل سرخ مولوی : دفتر پنجم
بخش ۸۸ - حکایت در بیان توبهٔ نصوح کی چنانک شیر از پستان بیرون آید باز در پستان نرود آنک توبه نصوحی کرد هرگز از آن گناه یاد نکند به طریق رغبت بلک هر دم نفرتش افزون باشد و آن نفرت دلیل آن بود کی لذت قبول یافت آن شهوت اول بیلذت شد این به جای آن نشست نبرد عشق را جز عشق دیگر چرا یاری نجویی زو نکوتر وانک دلش باز بدان گناه رغبت میکند علامت آنست کی لذت قبول نیافته است و لذت قبول به جای آن لذت گناه ننشسته است سنیسره للیسری نشده است لذت و نیسره للعسری باقیست بر وی
بود مردی پیش ازین نامش نصوح مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۵۱
از اصل چو حورزاد باشیم
شمارهٔ ۴۱
هم خنده خوش است و هم خرامت! غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۵۱ - پیدا کردن زهد و حقیقت و فضیلت آن
بدان که هرکه یخ دارد وقت گرما بر آن حریص بود تا چون تشنه شود آب بدان سرد کند. به کسی بیاید که برابر زر بخرد آن حرص وی بشود در عشق زر و گوید یک روز آب گرم خورم و صبر کنم و این زر که همه عمر با من بماند بستانم اولی تر از آن که این یخ نگاه دارم که خود نماند و شبانگاه بگداخته بود. این ناخواستن یخ را در مقابله چیزی که بهتر از آن است آن را زهد گویند در یخ. حال عارف اندر دنیا هم چنین باشد که بیند که دنیا در گذر است که بر دوام همی گذرد و همی گدازد و در وقت مرگ تمام برسد. چون آخرت بیند باقی و صافی که هرگز نبرسد و بنمی فروشند الا به ترک دنیا، دنیا اندر چشم وی حقیر شود و دست از آن بدارد در عوض آخرت که بهتر است از آن. این حالت را زهد گویند به شرط آن که این زهد در مباحات دنیا باشد و اما از محظورات خود فریضه بود. صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۱۸
پیچیده است دست تو دست کلیم را عطار نیشابوری : باب چهاردهم: در ذَمّ دنیا و شكایت از روزگار غدّار
شمارهٔ ۲۶
هر دم دل من زچرخ بندی دارد مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۴۰
مطرب خوش نوای من عشق نواز هم چنین هلالی جغتایی : شاه و درویش
بخش ۲۱ - دیدار شاه از بام در شب ماه روشن
آمد و جا گرفت بر لب بام سنایی غزنوی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۰ - در مدح بهرامشاه
چون من و چون تو شد ای دوست چمن آذر بیگدلی : حکایات
شمارهٔ ۷
پس آنجا یکی دیر دیدم رفیع صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۵۱
زمین را وحشی رم کرده یک کف خاک می داند بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۲۴
سرو بهار جلوه قد دلستان کیست مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۲
ای قلزم سرگرم تلاطم گشته عطار نیشابوری : باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق
شمارهٔ ۴۹
شب نیست که جان بی تو به لب مینرسد وحشی بافقی : فرهاد و شیرین
امتحان کردن شیرین فرهاد را در عشق
به گرمی گفتش ار کار دگر هست صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۸۵۵
ز برگریز، دل بی قرار ازان داری رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۶۶
از خر و پالیک آن جای رسیدم که همی ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۵۷
بر درگه خود پلنگ دربان کردن شیخ بهایی : مقطعات
شمارهٔ ۹
میکشد غیرت مرا، غیری اگر آهی کشد جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۹۷
نوبهار است و شد از بسکه فراوان گل سرخ مولوی : دفتر پنجم
بخش ۸۸ - حکایت در بیان توبهٔ نصوح کی چنانک شیر از پستان بیرون آید باز در پستان نرود آنک توبه نصوحی کرد هرگز از آن گناه یاد نکند به طریق رغبت بلک هر دم نفرتش افزون باشد و آن نفرت دلیل آن بود کی لذت قبول یافت آن شهوت اول بیلذت شد این به جای آن نشست نبرد عشق را جز عشق دیگر چرا یاری نجویی زو نکوتر وانک دلش باز بدان گناه رغبت میکند علامت آنست کی لذت قبول نیافته است و لذت قبول به جای آن لذت گناه ننشسته است سنیسره للیسری نشده است لذت و نیسره للعسری باقیست بر وی
بود مردی پیش ازین نامش نصوح مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۵۱
از اصل چو حورزاد باشیم