نیر تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۴۸
همچو نی وصل تو هر دم که مرا یاد آید شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۲۸
دردمندیم و آن دوا این است وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۳۷
در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۳
ای دوده جم قیام یکباره کنید مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۰
امشب منم و طواف کاشانهٔ دوست رضاقلی خان هدایت : روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما
بخش ۲۰ - بهاءالدین زکریای ملتانی
از مشاهیر عرفا و اماجد فضلاست. مرید شیخ شهاب سهروردی و مراد میرحسینی هروی و عراقی بوده. شیخی بزرگوار است وعالمی عالی مقدار. شرح حالات و مقاماتش در کتب مسطور است و این یک بیت از اشعارش مشهور است: امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۹۰
دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۲۸
ای بی سببی همیشه آزردهٔ من جامی : سبحةالابرار
بخش ۱۲۵ - حکایت حکیم سنایی رحمه الله که در وقت وفات این بیت می خواند
بازگشتم از سخن زیرا که نیست صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۷۹
تا کی از عمامه خواهی کوس دانایی زدن؟ نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۵۴۶
تو را گفتم ز صبح وصل مهرافروزتر باشی جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۵
مگر آئینه عکس تو شد جام شراب امشب جامی : سبحةالابرار
بخش ۱۴ - حکایت آن مظلوم که از تیر زبانی یک حجت سنجیده پرداخت و تیغ ظلم حجاج را در قطع عرق حیات خود کند ساخت
ظلم حجاج به غایت چو رسید نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۲
نه هشیارم توان گفتن نه مستم صائب تبریزی : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷
تابه فکر خود فتادم، روزگار از دست رفت صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۱
دیوان ما و خود را، مفکن به روز محشر هلالی جغتایی : شاه و درویش
بخش ۴۳ - وصیت خسرو و وفات و تجهیز و تدفین او
شاه را خواندی سوی خود خسرو قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۸۵
از پریشانی اگر حاصل شود کامم رواست سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۸
دلبرا من از شراب عشق مخمورم هنوز یغمای جندقی : بخش اول
شمارهٔ ۱۱ - به محمد علی خطر فرزند خود نگاشته
خطر امسال از این مرگ های بی هنگام و کارهای نافرجام رنج فرسود تیماری های جانکاه آمدی و بار اندیش بارهای نادلخواه، خسته مشو و دل شکسته مزی. فرزندی اسمعیل که امروز شما را پدر است و پیدا و پنهان زن و مرد بارکش و بی درد را روزبین و کارنگر. از کارگزاری ها و بردباری های تو کما بیش آگاهی یافت، و نزد یاران و پیش من بر گوهر دانائی تو و خرسندی خویش گواهی داد. بارها نوشت خطر را ستایش سرائی و دلجوئی باید سزاوار اسب و شال است و شایسته پر و بال. در کارش نظری خوشتر از این باید کرد و بدین رود خجسته که نرم و درشت نیازموده و تلخ و شیرین نچشیده بی پایمرد و دستیار، کار پیران دانا کند و بار جوانان توانا کشد. بار خدا را سپاس ها سزد، در اندیشه نواختی شایان و در خور و فزایشی روشن و پیدا باش، در طهران تفنگی به هزار کوشش و جویائی و جوشش و پویائی جست و بر هنجاری که زی و آئین ماست، ساز و برگی برآن آراست.
شمارهٔ ۴۸
همچو نی وصل تو هر دم که مرا یاد آید شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۲۸
دردمندیم و آن دوا این است وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۳۷
در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۳
ای دوده جم قیام یکباره کنید مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۰
امشب منم و طواف کاشانهٔ دوست رضاقلی خان هدایت : روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما
بخش ۲۰ - بهاءالدین زکریای ملتانی
از مشاهیر عرفا و اماجد فضلاست. مرید شیخ شهاب سهروردی و مراد میرحسینی هروی و عراقی بوده. شیخی بزرگوار است وعالمی عالی مقدار. شرح حالات و مقاماتش در کتب مسطور است و این یک بیت از اشعارش مشهور است: امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۹۰
دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۲۸
ای بی سببی همیشه آزردهٔ من جامی : سبحةالابرار
بخش ۱۲۵ - حکایت حکیم سنایی رحمه الله که در وقت وفات این بیت می خواند
بازگشتم از سخن زیرا که نیست صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۷۹
تا کی از عمامه خواهی کوس دانایی زدن؟ نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۵۴۶
تو را گفتم ز صبح وصل مهرافروزتر باشی جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۵
مگر آئینه عکس تو شد جام شراب امشب جامی : سبحةالابرار
بخش ۱۴ - حکایت آن مظلوم که از تیر زبانی یک حجت سنجیده پرداخت و تیغ ظلم حجاج را در قطع عرق حیات خود کند ساخت
ظلم حجاج به غایت چو رسید نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۲
نه هشیارم توان گفتن نه مستم صائب تبریزی : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷
تابه فکر خود فتادم، روزگار از دست رفت صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۱
دیوان ما و خود را، مفکن به روز محشر هلالی جغتایی : شاه و درویش
بخش ۴۳ - وصیت خسرو و وفات و تجهیز و تدفین او
شاه را خواندی سوی خود خسرو قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۸۵
از پریشانی اگر حاصل شود کامم رواست سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۸
دلبرا من از شراب عشق مخمورم هنوز یغمای جندقی : بخش اول
شمارهٔ ۱۱ - به محمد علی خطر فرزند خود نگاشته
خطر امسال از این مرگ های بی هنگام و کارهای نافرجام رنج فرسود تیماری های جانکاه آمدی و بار اندیش بارهای نادلخواه، خسته مشو و دل شکسته مزی. فرزندی اسمعیل که امروز شما را پدر است و پیدا و پنهان زن و مرد بارکش و بی درد را روزبین و کارنگر. از کارگزاری ها و بردباری های تو کما بیش آگاهی یافت، و نزد یاران و پیش من بر گوهر دانائی تو و خرسندی خویش گواهی داد. بارها نوشت خطر را ستایش سرائی و دلجوئی باید سزاوار اسب و شال است و شایسته پر و بال. در کارش نظری خوشتر از این باید کرد و بدین رود خجسته که نرم و درشت نیازموده و تلخ و شیرین نچشیده بی پایمرد و دستیار، کار پیران دانا کند و بار جوانان توانا کشد. بار خدا را سپاس ها سزد، در اندیشه نواختی شایان و در خور و فزایشی روشن و پیدا باش، در طهران تفنگی به هزار کوشش و جویائی و جوشش و پویائی جست و بر هنجاری که زی و آئین ماست، ساز و برگی برآن آراست.