عبارات مورد جستجو در ۷۹۷۷ گوهر پیدا شد:
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۲۸
شاها چو تو مادر زمان زاید نی
بخشد چو تو هیچ شاه و بخشاید نی
تا حشر چو تیغ و تازیانه‌ات پس از این
یک ملک‌ستان و ملک‌بخش آید نی
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۴۳
صورت‌گر فطرت ننگارد چو تویی
دوران فلک برون نیارد چو تویی
هرچند همه جهان تو داری لیکن
ای صدر جهان جهان ندارد چو تویی
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸
شاهی ز غلام خویش یاد آوردست
ما را به سلام خویش یاد آوردست
نشگفت که نام ما بلندی گیرد
ما را چو به نام خویش یاد آوردست
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱
زلف تو، اگر فزود، اگر کاست خوشست
قد تو اگر نشست، اگر خاست خوشست
پیوسته حدیث قامتت میگویم
زیراکه مرا با سخن راست خوشست
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱
با ما دمش ار به مهر یکتاست بهست
سیب زنخش چو در کف ماست بهست
زین پس من و وصف قامت او، آری
چون میگوییم هم سخن راست بهست
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۷
لعلت که پر از گوهر ناسفت آمد
چون طاق دو ابروی تو بی‌جفت آمد
من عشق ترا نهفته بودم در دل
چون کار به جان رسید در گفت آمد
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۶
ای بدر فلک گرفته از رای تو رنگ
لالای ترا ز بدر و از لل ننگ
کار تو عطای بدره باشد شب بزم
شغل تو غزای بدر باشد گه جنگ
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۲
ای روی تو انگشت نمایی از حسن
بالای چو سرو تو بلایی از حسن
زیبنده تر از قد تو گیتی نبرید
بر قد بلند تو قبایی از حسن
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۶
ای خاک تو آب سبزه زار صافی
تابوت تو سرو جویبار صافی
تا عمر مراغه بود هرگز ننشاند
مانند تو سرو در کنار صافی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۸
آن شه که ز چاکران بدخو نگریخت
وز بی‌ادبی و جرم صد تو نگریخت
او را تو نگوی لطف، دریا گویش
بگریخت ز ما دیو سیه او نگریخت
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۸
ای آنکه درینجهان چو تو پاکی نیست
زیبا و لطیف و چست و چالاکی نیست
زین طعنه در اینراه بسی خواهد بود
با ما تو چگونه‌ای دگر باکی نیست
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۹
ای بنده بدانکه خواجهٔ شرق اینست
از ابر گهربار ازل برق اینست
تو هرچه بگوئی از قیاسی گوئی
او قصه ز دیده میکند فرق اینست
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۱
ای تن تو نمیری که چنان جان با تست
ای کفر طرب‌فزا، که ایمان با تست
هرچند که از زن صفتان خسته شدی
مردی به صفت همت مردان با تست
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۱
ای لعل و عقیق و در و دریا و درست
فارغ از جای و پای بر جا و درست
ای خواجهٔ روح و روح‌افزا و درست
دیر آمدنت رواست دیرآ و درست
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۵
خویی به جهان خوبتر از خوی تو نیست
دل نیست که او معتکف کوی تو نیست
موی سر چیست جمله سرهای جهان
چون مینگرم فدای یک موی تو نیست
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۹
دایم ز ولایت علی برخواهم گفت
چون روح قدس نادعلی خواهم گفت
تا روح شود غمی که بر جان منست
کل هم و غم سینجلی خواهم گفت
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۵۴
طاوس نه‌ای که بر جمالت نگرند
سیمرغ نه‌ای که بیتو نام تو برند
شهباز نه‌ای که از شکار تو چرند
آخر تو چه مرغی و ترا با چه خرند
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۵۴
هستی اثری ز نرگس مست تو بود
آب رخ نیستی هم از هست تو بود
گفتم که مگر دست کسی در تو رسد
چون به دیدم که خود همه دست تو بود
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۶۴
مردانه بیا که نیست کار تو مجاز
آغاز بنه ترانهٔ بی‌آغاز
سبلت میمال خواجهٔ شهر توئی
آخر به گزاف نیست این ریش دراز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۱۳
ای روی چو آفتاب تو شادی کش
وی موی تو سرمایه ده، جمله حبش
تنها تو خوشی و بس در این هر دو جهان
باقی تبع تواند گشته همه خوش