عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۸۵
آنانکه عاشقان ترا طعنه می‌زنند
معذور دارشان که رخت را ندیده‌اند
دست ازتو می‌نشویم و از غم تمام خلق
دست از من شکستهٔ بی‌تاب شسته اند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۸۶
کسی که دل زخم زلف او برون آرد
کبوتری است که از چنگ با ز بستاند
اگر نسیم صبا زلف او برافشاند
هزار جان مقید ز بند برهاند
منش ببینم از دور رخ نهم برخاک
مرا ببیند و از دور رخ بگرداند
چه اوفتاد که آن سرو راستین برخاست
خبر برید به دهقان که سرو بنشاند
سرشک دیدهٔ خسرو چنین که می‌بینم
اگر به کوه رسد کوه را بغلتاند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۹۸
گر خاک وجودم زپس مرگ ببیزند
زنگار گرفته همه پیکان تو یابند
فردای قیامت که به انصاف رسد خلق
بس دست تظلم که به دامان تو یابند
هر جاکه گریزد دل سودا زدهٔ من
بازش به سر زلف پریشان تو یابند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۰۴
دیت از خوبرویان جست باید
به هرجایی که مشتاقان بمیرند
نیایند اهل دل در چشم خوبان
که اینان تنگ چشم آنان حقیرند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۰۵
چون تویی از نسل آدم گشت پیدا نیست عیب
گر فرشته بوسه بربای منی آدم زند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۰۸
من نشنیدم که خط برآب نویسند
آیت خوبی برآفتاب نویسند
هجر کشیدیم تا به وصل رسیدیم
نامهٔ رحمت پس از عذاب نویسند
صبر طلب می‌کنند از دل شیدا
همچو براتی که برخواب نویسند
قصهٔ خونریزی این دودیدهٔ خسرو
کاش بران چشم نیم‌خواب نویسند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۱۵
دل‌بران مهرنمایند و وفا نیز کنند
دل بران مهر چه بندی که جفا نیز کنند
چند گویند که گه‌گه به دلش میگذری
این حدیثی است که بهر دل ما نیز کنند
عالمی را بکش از غمزه که ترکان به خدنگ
گربکشتند بسی صید رها نیز کنند
عاشقان گرچه ترا بهرجفا بد گویند
از پی چشم بد خلق دعا نیز کنند
هجر مپسند چو دانی که وکیلان سپهر
دوستان را بهم آرند و جدا نیز کنند
منعمان گر چه برانند گدا را از در
گه گهی حاجت درویش روا نیز کنند
سوی خسرو نگهی کن به طفیل دگران
کاهل دولت نگهی سوی گدا نیز کنند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۲۶
من به گرمای قیامت خون خورم بر یاد دوست
جوی شیران را نما کو تشنهٔ کوثر بود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۲۸
ازاشتیاق تو ار رنج نیست خواهم شد
در آرزوی تو عمر هست خواهم بود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۲۹
آرام جانم میرود، جان را صبوری چون بود
آنکس شنا سد حال من ، کاو همچو من در خون بود
رنجم مبادا بر تنی ، چون من مبادا دشمنی
من دانم و همچون منی ، کاندوه دوری چون بود
زلفش که در جانم گزد، چون مار پنهانم گزد
ماری کزینسانم گزد، کی در خور افسون بود
لیلی و موی مشک بو، آنکس که دیده مو به مو
دانم که زنجیر از چه رو، در گردن مجنون بود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۳۳
نرگست مست رسید و به هوش خویش نبود
دلم زصبر بسی لاف زود ولیش نبود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۳۴
مردن از دوستی ای دوست ز هندو آموز
زنده در آتش سوزان شدن آسان نبود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۳۸
خطت کز لبانت برآورد سر
برآورد از جان عشاق دود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۴۲
عمری در آرزوی تو رفتست و می‌رود
صبرم به جستجوی تو رفته است و می‌رود
رفتی و بوی زلف تو ماند و هزار دل
دنبال تو به بوی تو رفتست و می‌رود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۴۵
هست روشن به رخت دیده اگر خاک رهت
باز دریده کشم نور علی نور شود
بس‌که پروانه شود سوختهٔ شمع زعشق
عارف از سوختگی عاشق پروانه شود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۴۷
گر سر زلف تو از باد پریشان نشود
خلق بیچاره چنین بی‌دل و حیران نشود
ای مسلمانان آن موی ببینید آخر
چه کند این دل مسکین که پریشان نشود ؟
مردمان در من و بیهوشی من حیرانند
من در آن کس که ترا بیند وحیران نشود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۴۹
جانها که گرفتار لبت گشت چه دانی ؟
پرواز مجو از مگسان شکر آلود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۵۳
ز تند باد جگرها مرا درونه بلرزد
گلی که بر سر آن سرو سرفراز براید
بیاد آن قدو قامت سرشک لعل‌دو چشمم
بهر زمین که بریزد درخت ناز برآید
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۶۱
رفت و باز آمدنش تا به قیامت نبود
ای قیامت تو بیا زود که تا باز آید
ای صبا از سر آن کوی غباری به من آر
مگر این دل که زجا رفت بجا باز آید
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۶۸
جان کنم پیش و جهان هم اگرم دست دهد
اندران راه که آن جان جهان می‌آید