عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۳
از بس که دید رو، ز لب می پرست ما
ساغر برون نرفت چو نرگس ز دست ما
چون گل، حریف بستن دستار نیستیم
دستار بسته ای مگر افتد به دست ما
ما را چونی به بند تن خویش بسته اند
طغرا مجوی واشدن از بند و بست ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۶
آن بلبل مستم که ز گلریزی افغان
بر روی هوا طرح کنم باغ ارم را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۰
هر چند قطره کردیم، در جستجوی دریا
چون آب کم نبردیم راهی به سوی دریا
آن قطره ام که از سیل، پس ماند در بیابان
بر خاک ره شدم خشک، از آرزوی دریا
غرق وصال، از ذوق، یک جا نگیرد آرام
گردد همیشه ماهی، در چارسوی دریا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۱
یافتم منزلگه وصل تو جای خویش را
رهبر خود چون نسازم نقش پای خویش را؟
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۲
به مثل سازی خود گر دکان نچیده خدا
چرا به صورت بی مثلت آفریده خدا؟
چو گشته چهره گشای تو ز آب و رنگ وجود
هزار ناز ز هر جانبت کشیده خدا
به پیش روی تو بی رنگتر ز خار بود
گلی که از چمن خلد، برگزیده خدا
چو دیده بر رخ تصویرهای خامه صنع
به خوبی تو دگر صورتی ندیده خدا
نجات حشر به طغرا چگونه دست دهد
کزین مقوله سخنها ازو شنیده خدا
زری نداده و از هیچم آفریده خدا
مرا که بنده شمارد، کجا خریده خدا؟
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۵
دوش که در بزم عشق، توبه زاهد شکست
کرد سپند شراب، سبحه صددانه را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۶
به سر گشودن خمهای می چو دست زدیم
کسی نکرد چو پیمانه دستیاری ما
تو غنچه گل و ماخار، اگر شوی هم بزم
به عزتت چه زیان می رسد ز خواری ما؟
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۸۱
ناصح از پند تو بیزارم، چه می گویی مرا
می کند حرف تو آزارم، چه می گویی مرا
گفتی از دست محبت می شود حالت خراب
من خراب از دست این کارم، چه می گویی مرا
می کنی عیبم که پیشت سبحه و سجاده نیست
از پی ناقوس و زنارم، چه می گویی مرا
چند گویی هر نفس بر گرد خال او مگرد
تا بود آن نقطه، پرگارم، چه می گویی مرا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۸۵
در هنرمندی ز مردن نیست غم استاد را
زنده دارد کار شیرین، تا ابد فرهاد را
تا ابد آدم نخوردی نیم گندم از بهشت
در ازل خوردی اگر یک جو غم اولاد را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۸۶
به نقش بندی رویت چو کف گشاده خدا
ندیده رنگ رخت، دل ز دست داده خدا
ز موی ساقی وحدت نبست تا قلمی
نساخت لعل ترا رنگ بست باده خدا
ز ما کسی نتواند گرفت روز حساب
حساب آنچه به ما در جهان نداده خدا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۹۲
مگر چاه زنخدانت نمایان گشت در صحرا
که بر دور تو می بینم کبوترهای چاهی را
گدای عشق باش و ز ابر رحمت سایه پرور شو
که بر باد است رفعت، سایبان پادشاهی را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۹۸
شورش انداخته در شام و سحر یارب ما
در غمت نیست کم از روز قیامت شب ما
طفل اشکیم، ز ما درس طرب چشم مدار
نیست جز ابجد غم در ورق مکتب ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۰۲
چون داشت از دویی ننگ، یار یگانه ما
با مردمان نیامیخت، در چشمخانه ما
در باب خانه سازی، همطالع کمانیم
کی بی کجی شود راست، دیوار خانه ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۰۴
کهربا گشتیم و کس باور ندارد درد ما
درد ما کی می شود ثابت به رنگ زرد ما
همچو مردان، پا به دفع بخت بد، قایم نکرد
نام جرات چون برآرد طالع نامرد ما؟
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۰۸
ز مرغان دل ما با لب بامش چه می گویی
سر دیوار نشناسد کبوترهای چاهی را
شبت خوش باد ساقی، مگذر از فکر سحرخیزی
که فیض شام معراج است بزم صبحگاهی را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۱۱
تو دریایی و طغرا قطره، کی از قطره می آید
که همچون موج بیند دست خود در گردن دریا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۱۲
عکس او در بغل نور فکنده ست مرا
نیستم موسی و در طور فکنده ست مرا
همچو موجی که به ساحل فتد از شورش بحر
جوش نزدیکی او، دور فکنده ست مرا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۱۴
ما که بر خشت سر خم چون کف می زاده ایم
چون توانیم از بقا دم زد، نباشد تا شراب؟
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۱۶
ما ز پا افتادگان را خواب غفلت برده است
گر دل بیدار خواهی، در میان ما مخواب
شهر را نشناسم از ده، کوه را از کشتزار
بس که ماندم بی کس و کو در بیابان چون سراب
طینت ما را ز گرد خشکسالی ساختند
می خورد برهم وجود ما ز باران چون سراب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۱۷
اگر ساقی نگردد شب انیسم
غریبی می کشم در کوی مهتاب
نسازم تا قدح را عینک خویش
نیفتد چشم من بر روی مهتاب