عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۴
سر سخن دوست نمی‌یارم گفت
در یست گرانبها نمی‌یارم سفت
ترسم که به خواب در بگویم بکسی
شبهاست کزین بیم نمی‌یارم خفت
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۸
از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت
بگذاشت مرا و جستجوی تو گرفت
اکنون ز منش هیچ نمی‌آید یاد
بوی تو گرفته بود خوی تو گرفت
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۱
یار آمد و گفت خسته میدار دلت
دایم به امید بسته می‌دار دلت
ما را به شکستگان نظرها باشد
ما را خواهی شکسته میدار دلت
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۴
دی زلف عبیر بیز عنبر سایت
از طرف بناگوش سمن سیمایت
در پای تو افتاد و بزاری می‌گفت
سر تا پایم فدای سر تا پایت
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۵
ای قبلهٔ هر که مقبل آمد کویت
روی دل مقبلان عالم سویت
امروز کسی کز تو بگرداند روی
فردا به کدام روی بیند رویت؟
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۶
ای مقصد خورشید پرستان رویت
محراب جهانیان خم ابرویت
سرمایهٔ عیش تنگ دستان دهنت
سررشتهٔ دلهای پریشان مویت
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۷
زنار پرست زلف عنبر بویت
محراب نشین گوشهٔ ابرویت
یا رب تو چه کعبه‌ای که باشد شب و روز
روی دل کافر و مسلمان سویت
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۸
گفتم چشمت گفت که بر مست مپیچ
گفتم دهنت گفت منه دل بر هیچ
گفتم زلفت گفت پراکنده مگوی
باز آوردی حکایتی پیچاپیچ
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۳
رخساره‌ات تازه گل گلشن روح
نازک بود آن قدر که هر شام و صبوح
نزدیک به دیده گر خیالش گذرد
از سایهٔ خار دیده گردد مجروح
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۵
گر درد کند پای تو ای حور نژاد
از درد بدان که هرگزت درد مباد
آن دردمنست بر منش رحم آید
از بهر شفاعتم به پای تو فتاد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۸
در وصل ز اندیشه‌ی دوری فریاد
در هجر ز درد ناصبوری فریاد
افسوس ز محرومی دوری افسوس
فریاد ز درد ناصبوری فریاد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۱
از چهرهٔ عاشقانه‌ام زر بارد
وز چشم ترم همیشه آذر بارد
در آتش عشق تو چنان بنشینم
کز ابر محبتم سمندر بارد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۵
گل از تو چراغ حسن در گلشن برد
وز روی تو آیینه ی دل روشن برد
هر خانه که شمع رخت افروخت درو
خورشید چو ذره نور از روزن برد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۰
قدت، قدم ز بار محنت خم کرد
چشمت چشمم چو چشمه‌ها پر نم کرد
خالت حالم چو روز من تیره نمود
زلفت کارم چو تار خود در هم کرد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۱
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۲
از واقعه‌ای ترا خبر خواهم کرد
و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد
با عشق تو در خاک نهان خواهم شد
با مهر تو سر ز خاک بر خواهم کرد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۴
جمعیت خلق را رها خواهی کرد
یعنی ز همه روی به ما خواهی کرد
پیوند به دیگران ندامت دارد
محکم مکن این رشته که وا خواهی کرد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۹
حورا به نظارهٔ نگارم صف زد
رضوان به عجب بماند و کف بر کف زد
آن خال سیه بر آن رخ مطرف زد
ابدال زبیم چنگ در مصحف زد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۵
آن روز که نور بر ثریا بستند
وین منطقه بر میان جوزا بستند
در کتم عدم بسان آتش بر شمع
عشقت به هزار رشته بر ما بستند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۳
یارم همه نیش بر سر نیش زند
گویم که مزن ستیزه را بیش زند
چون در دل من مقام دارد شب و روز
میترسم از آنکه نیش بر خویش زند