عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۰
آن دل که به دوری تو خرسند بود
بنگر که بر او بار بلا چند بود
نومیدی و کینه و بریدن سخت است
زآنجا که امید مهر و پیوند بود
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۱
روزی که ز عشق من ملالت نبود
جز بنده خریدار جمالت نبود
وآئی بسرم به مهر ترسم که مرا
از درد تو پروای وصالت نبود
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۲
می جز ز کف تو نوش لب خوش نبود
بی روی تو خوش عیش و طرب خوش نبود
شب خوش مکن ای دوست که بر دلشدگان
بی عارض چون روز تو شب خوش نبود
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۴
شاها فلک از در فسوس تو بود
و آئین ظفر نوبت کوس تو بود
تا کی لب خشک و دیده های تر من
مشتاق لقا و دست بوس تو بود
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۵
تا جان دارم غمت ز جانم نرود
مهرت ز روان مهربانم نرود
گر میرم و خواهم که شهادت گویم
جز نام خوش تو بر زبانم نرود
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۶
درد تو ز دل به داغ هجران نرود
نقش تو ز پیش چشم آسان نرود
تا دل باشد مهر تو در دل باشد
تا جان نرود غم تو از جان نرود
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۹
ماهی که به مهرش دل خور گرم شود
کی با تو دلش بر سر آزرم شود
شوخی که به غمزه سیل خون می راند
از قطره گریه تو کی نرم شود
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۴
ریش دل من به هجر تو به نشود
در دام به دانه مرغ فربه نشود
چون کودک مکتبم زبیم هجرت
کالبته دلم مایل شنبه نشود
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۶
با هر که دلم به مهر پیوسته شود
چون چرخ به کین من کمر بسته شود
ور در عمری دست برم سوی گلی
خاری گردد وزاو دلم خسته شود
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۷
حاشا که به بوسه خالت آلوده شود
وز هر نظری جمالت آلوده شود
هر شب ره دیده را ز خون پاک کنم
ترسم قدم خیالت آلوده شود
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۸
تا سوسن آزاد زبان در تو کشید
خون جگرم چو لاله بر چهره کشید
پشتم چو بنفشه لب چو نیلوفر شد
تا دیده نرگس گل رخسار تو دید
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۰
شبها که دلم بی تو به فریاد آید
وز روز وداع تو مرا یاد آید
گر راه دهم ز دیده صد دجله خون
از خاک سپاهان سوی بغداد آید
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۱
هر باد که از جانب بغداد آید
زو خرمن صبرم همه بر باد آید
از بوی تو صحبت توام یاد آید
وز آرزویت دلم به فریاد آید
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۳
ابروی ترا ز ماه نو ننگ آید
با قد تو سرو را قبا تنگ آید
فستق صفت آسمان بخندد ز خوشی
چون ناخن فندقیت در چنگ آید
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۴
از لطف تو قد سرو را حال آید
وز رشک رخ تو ماه بدحال آید
ور با تو کند برابری آینه وار
در پای تو افتاده چو خلخال آید
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۷
چون یاد ز یار دلکشم می آید
سوزی به دل پرآتشم می آید
می خندم و خنده ام نمی آید خوش
می گریم و گریه خوش خوشم می آید
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۸
هر شب چو رهی زبون زغم می آید
برراه وثاق تو برون می آید
از بسکه زدیده بردرت ریزم خون
از خاک در تو بوی خون می آید
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۹
گل آب شد از شرم چو روی تو بدید
در سرو خم افتاد چو قدتو بدید
دل بنده آن سرو که چون قد تو راست
جان برخی آن گل که چو روی تو بدید
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۰
دی گفت نهفته رخ چو در راهم دید
بس جور که این دلشده در راهم دید
گفتم که چو عمر این جهانم بگذشت
وصل تو مگر در آن جهان خواهم دید
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۴
دیدمش خوی از گل ترش می بارید
مشک از دو کمند عنبرش می بارید
چون سرو چمن در چمن باغ چمان
وز باد شکوفه بر سرش می بارید