عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۱۰
دم زدن از سوز دل در پیش بیدردان عشق
آنچنان باشد که بنوازند بیجا، ساز را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۱۵
رنگ بیدار شدن، گل نکند از بختم
که پدید آمده چون صورت دیبا در خواب
بر نیاید چون ز گل صد آرزوی عندلیب؟
کز وفا، یک ساله راه آمد به کوی عندلیب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۲۵
بر یاد رخش چون رود از دیده من آب
صد باغ توان داد به یک چشم زدن آب
آب از مژه رو کرد به من، آه چه سازم
گر وانشود همچو حباب از سر من آب
با آن رخ شاداب به گلشن چو درآیی
از سایه روی تو خورد سرو و سمن آب
زاهد نشود قابل پابوس خم می
چون شیشه، گر از باده کشد دست و دهن آب
گر شهرت تردامنی گل شنود خاک
هرگز نگذارد که درآید به چمن آب
سرچشمه این بادیه را خضر بلد نیست
برداشتمی کاش چو گوهر ز وطن آب
تر شد ره گوشم ز غزلخوانی طغرا
هرگز نشنیدم که برآید ز سخن آب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۲۶
غم از دل می برد آواز مطرب
رگ شادی ست تار ساز مطرب
کند منقار بلبل عشقبازی
به مضراب نواپرداز مطرب
به «یاحی» زنده سازد مرده ها را
موذن گر شود دمساز مطرب
ندارم طاقت یک ناز ساقی
کشیدم بس که امشب ناز مطرب
خوش آن ساعت که با هم کوک گردد
صدای شیشه و آواز مطرب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۴۲
لب تر نکنم ز آب خضر تا می ناب است
چون شیشه، مرا خانه تن وقف شراب است
بی گل، نفسی بلبل ما زنده نماند
در فصل خزان، زنده به امید گلاب است
آیینه که هرگز نگذارد مژه برهم
بی دیدن رخسار تو سرچشمه خواب است
ما را ز جفای ره امید برآورد
خضری که درین بادیه دیدیم، سراب است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۴۸
هر گل این بوستان، روی نگاری بوده است
هر پریشان سنبل او، زلف یاری بوده است
لاله کز بویش دل زاهد به مستی می کشد
زان بود میگون،که چشم پرخماری بوده است
جوی آبی را که می بینی به پیش سرو و گل
مهوشان بزم را آیینه داری بوده است
مرغ حقگو چون نبیند خون خود را ریخته؟
هر درختی، عارفان را چوب داری بوده است
این زمان گر همچو طغرا نیست یک بلبل، چه شد
پیش ازین، صد همچو او در هر بهاری بوده است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۵۱
مشو مهمان من، ای مرغ روزی خوار آزادی
مرا گر هست آب و دانه ای، در دام صیاد است
به آن زلفی که صد آهش به دنبال است سرگرمم
چراغم گشت روشن، در شبی کز هر طرف باد است
جناغی بسته بود آن شوخ در روز ازل با من
به دستم داد امشب ساغر می، گفتمش یاد است!
گهی با خاک یکسانم، گهی همچشم کیوانم
نصیب و قسمت من در جهان چون کاغذ باد است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۵۷
بیا که بی سرزلف تو موج باده ناب
به رنگ حلقه ماتم، کدورت انگیز است
بهار حسن ترا برگ ریز عشوه مباد
که از هوای توام ابردیده گل بیز است
به دور نرگس او، دل ز خون لبالب کن
که می پرست، طلبکار جام لبریز است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۵۹
پرواز شوق دارم، تا در تنم شراب است
مرغابی حبابم، بال و پرم ز آب است
عاشق ز بوی جانان، دارد همیشه مستی
بی نشئه نیست بلبل، در شیشه تا گلاب است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۷۳
چه سان خود را ز عشقت باز دارم؟
ز من کاری که آید عشقبازی ست!
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۷۷
خواهی به دیر زمزمه کن،خواه در حرم
هرجا که دم ز عشق زند کس، غنیمت است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۷۸
بوسه در آغوش ازان خودکام نتوانم گرفت
صید خود را درمیان دام نتوانم گرفت
بس که بی آرام گشتم از رمیدنهای او
رام چون گردد به من، آرام نتوانم گرفت
گر چنین خواهم به دام برگ ریز هجر ماند
از کف قاصد، گل پیغام نتوانم گرفت
چند بر ساقی کند شوقم گرفت بیش و کم؟
مستیی خواهم که دیگر جام نتوانم گرفت
بس که دورم همچو مغرب زان بت مشرق جبین
صبح اگر ساغر دهد، تا شام نتوانم گرفت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۸۹
طغرا در آخر غزل آورد مطلعی
کاین گوشوار طرز سخندانی من است
معمار عشق، زنده به ویرانی من است
غم، تازه رو ز دیدن پیشانی من است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۹۶
چون نقاب از رخ گشایی، دیده گریان بهتر است
رو نماییهای گل، در وقت باران بهتراست
کمتر از آیینه نتوان بود در تاثیر عشق
پیش ازان کافتد به رویت چشم، حیران بهتراست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۰۴
فرصت صد بوسه در کف داشت، وز اقبال ما
شانه غافل در شب زلف از بر آن رو گذشت
اشک بر سوز دلم هرگز سر راهی نبست
آتش از یک سو چو آمد، آب از یک سو گذشت
همچو سیلی کز سرپل بگذرد در نوبهار
آب چشمم در خیال رویش از ابرو گذشت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۱۶
شبی که جام می وصل درمیان آید
چو شیشه هر نفس آن شوخ در کنار خوش است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۲۰
فروغ گوش گل از آتشین نوای من است
دماغ غنچه تر از نشاه صدای من است
که را وسیله گلچینی وصال کنم؟
کسی که محرم او نیست آشنای من است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۳۳
چون نقش قدم، غیر زمین، بستر ما نیست
از پای فتادیم و کسی بر سر ما نیست
ما امت عشقیم، ز ما صبر مجویید
کاین طرز عمل، گفته پیغمبر ما نیست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۴۶
از پنجره های مژه مهتاب درآید
گر یاد کند دیده شب تار ازان رخ
من گرسنه چشم ثمر باغ وصالم
خواهم دو چمن بوسه به یکبار ازان رخ
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۰
نیامدی که مبادا بمیرم از شادی
بیا که مرگ به از انتظار می باشد