عبارات مورد جستجو در ۹۹۳۹ گوهر پیدا شد:
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۵
با گل گفتم چو یوسفِ کنعانی
در مصرِ چمن تُرا سزد سلطانی
گل گفت که من صد وَرَقم در هر باب
خود یک وَرَقست این که تو بر میخوانی
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۷
بلبل همه شب شرحِ وصالت میخواند
مه طلعت خورشیدِ کمالت میخواند
گل پیش رخِ تو صد وَرَق بازگشاد
وز هر وَرَق آیتِ جمالت میخواند
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۸
گل بین که بر اطراف چمن مینازد
وز سوی دگر سرو و سمن مینازد
هر گل که به ناز باز خندید چو صبح
از حسن تو یا ز شعرِ من مینازد
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۹
نی حال من و تو ماهوش میگوید
بشنو که درین فصل چه خوش میگوید
گل نیز چو در خارکشی افتادست
بلبل همه راه خارکش میگوید
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۱۱
چون برگِ گلت بدید گلبرگِ طری
شق کرد قَصَب به دست بادِ سحری
شد تا به برِ گلابگر جامه دران
از شرم رخت در آتش افتاد و گری
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۱۳
گل بین که گلابِ ابر میدارد دوست
وز خنده چو پسته مینگنجد در پوست
تا بادِ صبا بر سرِ گل مُشک افشاند
مینازد از آن باد که اندر سرِ اوست
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۱۴
گل گفت که رفتنم یقین افتادست
یک یک ورقم فرا زمین افتادست
از عمرِ عزیز اگرچه صد برگم من
بی برگ فتادهام، چنین افتادست
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۱۶
گل گفت که دست زرفشان آوردم
خندان خندان سر به جهان آوردم
بند از سرِ کیسه برگرفتم رفتم
هر نقد که بود با میان آوردم
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۱۹
گل گفت: کسم عمر به دریوزه نداد
دادِ دلِ من گنبدِ فیروزه نداد
ایام اگر چه داد صد برگ مرا
چه سود که برگِ عمر یک روزه نداد
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۲۱
گل گفت: که گه زخم زند صد خارم
گه باد به خاک ره فشاند خوارم
گه مردِ گلابگر بر آتش نهدم
آخر منِ غم کش چه جنایت دارم
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۲۲
گل گفت: مرا خون جگر خواهد ریخت
بر خاک رهم کنار زر خواهد ریخت
ای ابر! بیا و آب زن بر رویم
کآبِ رخ من گلابگر خواهد ریخت
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۲۵
گل گفت: چنین که من کنون میآیم
حقا که خلاصهٔ جنون میآیم
شاید اگر آغشتهٔ خون میآیم
چون از رحمِ غنچه برون میآیم
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۲۶
گل گفت: کسم هیچ فسون مینکند
درمان من غرقه به خون مینکند
زین پای که من بر سر آتش دارم
کس خار گلابگر برون مینکند
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۲۷
گل گفت: گلابگر چو تابم ببرد
در زیرِ جُلَیلِ غنچه خوابم ببرد
من میشکفم گلابگر میآید
تا بر سرِ آتش همه آبم ببرد
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۲۹
گل گفت: منم فتاده صد کار امروز
در آتش و خون مانده گرفتار امروز
چه بر سر آتشم نشانید آخر
در پای تمامست مرا خار امروز
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۳۰
گل گفت: چو نیست هفتهای روی نشست
از کم عمری پشت امیدم بشکست
هر چند چو آتشم بدین سیرآبی
بر خاک فتاده میروم باد به دست
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۳۳
یارب صفت رایحهٔ نسرین چیست
این روح ریاحین چمن چندین چیست
گر مصحف حسن نیست گلبرگ لطیف
پس بر ورقش دَه آیهٔ زرّین چیست
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۳۵
بلبل به سحرگه غزلی تر میخواند
تا ظن نبری کان غزل از بر میخواند
از دفتر گل باز همی کرد ورق
وز هر ورقش قصّهٔ دیگر میخواند
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۳۶
زین شیوه که اکنون گل تر میخیزد
از بلبل مست ناله بر میخیزد
در مدت یک هفته به صد دست بگشت
زان هر نفس از دست دگر میخیزد
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۳۷
تاگل ز گریبان چمن سر بر کرد
بلبل هر دم مشغلهٔ دیگر کرد
چون خندهٔ گل ز غنچه بس زیبا بود
در تاخت صبا و دهنش پر زر کرد