کمال‌الدین اسماعیل : قصاید
شمارهٔ ۱۰۹ - وقال ایضایمدح السلطان علاءالدنیا والدین تکش بن خوارزمشاه انارالله برهانه
ای زرایت ملک ودین درنازش ودرپرورش
عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر جنید بغدادی قدس اللّه روحه العزیز
آن شیخ علی الاطلاق آن قطب باستحقاق آن منبع اسرار آن مرتع انوار آن سبق برده باستادی سلطان طریقت جنید بغدادی رحمة الله علیه شیخ المشایخ عالم بود و امام الائمه جهان و در فنون علم کامل و در اصول و فروع مفتی و در معاملات و ریاضات و کرامات و کلمات لطیف و اشارات عالی بر جمله سبقت داشت و از اول حال تا آخر روزگار پسندیده بود و قبول و محمود همه فرقت بود و جمله بر امامت او متفق بودند و سخن او در طریقت حجت است و به همه زبانها ستوده و هیچکس بر ظاهر و باطن او انگشت نتوانست نهادن به خلاف سنت و اعتراض نتوانست کرد مگر کسی کور بود و مقتدای اهل تصوف بود و اور ا سید الطایفه گفته‌اند و لسان القوم خوانده‌اند و اعبدالمشایخ نوشته‌اند و طاوس العلماء و سلطان المحققین در شریعت و حقیقت باقصی الغایه بود و در زهد و عشق بی‌نظیر و در طریقت مجتهد و بیشتر ازمشایخ بغداد در عصر او و بعد از وی مذهب او داشته‌اند و طریق او طریق صحو است بخلاف طیفوریان که اصحاب بایزید اند و معروف‌ترین طریقی که در طریقت و مشهورترین مذهبی مذهب جنید است و در وقت او مرجع مشایخ او بود و او را تصانیف عالی است در اشارات و حقایق و معانی و اول کسی که علم اشارت منتشر کرد او بود و با چنین روزگار بارها دشمنان و حاسدان به کفر و زندقه او گواهی دادند و صحبت محاسبی یافته بود و خواهرزاده سری بود و مرید او روزی از سری پرسیدند که هیچ مرید را درجه ازدرجهٔ پیر بلندتر باشد گفت: باشد و برهان آن ظاهر است جنید را درجه بالای درجه من است و جنید همه درد و شوق بود و در شیوه معرفت و کشف توحید شأن رفیع داشته است و در مجاهده و مشاهده و فقر آیتی بود تا از او می‌آرند که با آن عظمت که سهل تستری داشت جنید گفت: که سهل صاحب آیات و سباق غایات بود و لکن دل نداشته است یعنی ملک صفت بوده است ملک صفت نبوده است چنانکه آدم علیه السلام همه در دو عبادت بود یعنی در دو گیتی کاری دیگرست و ایشان دانند که چه می‌گویند ما را به نقل کار است و ما را نرسد کسی را بر کسی از ایشان فضل نهادن و ابتداء حال او آن بود که از کودکی باو دزد زده بود و طلب گار و با ادب فراست و فکرت بود و تیز فهمی عجب بود یک روز از دبیرستان بخانه آمد پدر را دید گریان گفت: چه بوده است گفت: امروز چیزی از زکوه بیش خال تو برده‌ام سری قبول نکرد می‌گریم که عمر خود در این پنج درم بسر برده‌ام و این خود هیچ دوستی را از دوستان خدا نمی‌شاید جنید گفت: بمن ده تا بدو دهم و بستاند باو داد جنید روان شد و در خانه خال برد و در بکوفت گفتند کیست گفت: جنید در بگشائید و این فریضهٔ زکوه بستان سری گفت: نمی‌ستانم گفت: بدان خدای که با تو این فضل و با پدرم آن عدل کرد که بستانی سری گفت: ای جنید با من چه فضل کرده است و با و چه عدل جنید گفت: باتو آن فضل کرده است که ترا درویشی داد و با پدرم آن عدل کرده است که او را به دنیا مشغول گردانید تو اگر خواهی قبول کنی و اگر خواهی رد کنی او اگر خواهد و اگر نخواهد زکوه مال بمستحق باید رسانید سری را این سخن خوش آمد گفت: ای پسر پیش از آنکه این زکوه قبول کنم ترا قبول کردم در بگشاد و آن زکوه بستد و او را در دل خود جای داد.
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۰
درد من هیچ دوا نپذیرد
اهلی شیرازی : شمع و پروانه
بخش ۱۳ - عاشق شدن پروانه
خوشا مستی، دیداری که یکدم
اوحدی مراغه‌ای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۵۲
آشنایی جمله را، با من چرا بیگانه‌ای؟
اثیر اخسیکتی : مفردات
شمارهٔ ۸
با دوستان وجود کنی آنچه می کنند
عمعق بخاری : مقطعات و اشعار پراکنده
شمارهٔ ۱۱
اندر زمانه جود تو تنگی رها نکرد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۱۱
گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل افروختن
سعدی : غزلیات
غزل ۳۲۶
دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۶
ای مطرب عاشقان نوای تو کجاست؟
ابن یمین فَرومَدی : ترکیبات
شمارهٔ ١ - در تعریف بهار و مدح تاج الدین علی سربداری
باز فراش چمن یعنی نسیم نوبهار
امیر پازواری : چهاربیتی‌ها
شمارهٔ ۷۸
گیلونْ وَچهْ ره دیمه چَلْ گٰاردنی چَلْ
اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۸
عید قربان شد و سر در ره جولان تو رفت
صغیر اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۰
بر دل چو یاد لعل لب یار بگذرد
محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۲۴
باباحسن پیش نماز شیخ بوده است و امامت متصوصه برسم او بوده، یک روز نماز بامداد می‌گزارد، چون قنوت برخواند گفت تَبارَکْت رَبَنا و تعالیْتَ اللّهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمدٍ و بسجده شد. چون از نماز فارغ گشت گفت چرا بر آل محمد صلوات ندادی و نگفتی که اللّهم صل علی محمد و آل محمد؟ باباحسن گفت ای شیخ اصحاب را خلافست در تشهد اول و در قنوت بر آل محمد صلوات شاید گفت یا نه و من احتیاط آن خلاف را نگفتم. شیخ گفت ما در موکبی نرویم که آل محمد آنجا نباشد.
سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۱
بر منت ناز و ستم، گرچه به غایت باشد
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲
یارب! نه سزای تست گر کرده ما
سیدای نسفی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۰
تا در آغوش گلستان من آن سرو قد است
ابن یمین فَرومَدی : مثنویات
شمارهٔ ٣
وز آنجا سوی اطفالم گذر کن
خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۰۵
ای کرده تیره شب را بر آفتاب منزل