انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۴۳ - ایضا در تهنیت دارو خوردن مجدالدین
ای زمان فرع زندگانی تو صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۴۴۶ - النفس الاماره و رئوسها
چو شیطانی تو را اماره نفس است بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۱۱
به سویت از چه ز محراب می کند رو را صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۵۵
زانقلاب دل آسوده بیشتر باشد انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۴۱ - مخدوم حکیم را در سرای خاص جای داد در شکر آن گوید
ای مقر عز تو از خرمی دارالقرار میرداماد : مشرقالانوار
بخش ۱۰ - منقبت امام زمان
ای علمت کنیت نام نبی مولوی : دفتر ششم
بخش ۹۴ - آمدن جعفر رضی الله عنه به گرفتن قلعه به تنهایی و مشورت کردن ملک آن قلعه در دفع او و گفتن آن وزیر ملک را کی زنهار تسلیم کن و از جهل تهور مکن کی این مرد میدست و از حق جمعیت عظیم دارد در جان خویش الی آخره
چون که جعفر رفت سوی قلعهیی مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۸۳
امروز مها خویش ز بیگانه ندانیم یغمای جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۷۴
گفتم آن چشم و مژه گفت نه بیمارانند واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۱
عیش گیتی باد تند پر غباری بیش نیست انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۹ - از کسی یخ خواهد
ای خداوندی که هر کز خدمتت گردن کشید اوحدی مراغهای : جام جم
در تدبیر این سفر
گر مریدی ز دار دور شود انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۷
هزار مدح شکر طعم وصف تو گفتم انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۶ - در مدح صاحب ناصرالدین طاهر
صاحبا رای رفیعت که به معیار خرد محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۳۲
پیر حبی درزی خاص شیخ بوده است. روزی جامۀ شیخ دوخته بود وقت قیلوله بود و شیخ سرباز نهاده و خادم خاص بر بالین شیخ بود، با مروحۀ در دست عبدالکریم گفت چه وقت اینست؟ پیر حبی گفت هرجا کی تو در گنجی من نیز درگنجم، خواجه عبدالکریم مروحه بنهاد و دستی چند بروی زد، چون هفت بار دست زد شیخ گفت بس. پیر حبی بیرون آمد و با خواجه نجار شکایت کرد. چون شیخ نماز دیگر بیرون آمد خواجه نجار با شیخ گفت کی جوانان دست بر پیران دراز میکنند، شیخ چی گوید؟ شیخ گفت دست خواجه عبدالکریم دست ما بود، بعد از آن هیچ کسی هیچ نگفت. کمالالدین اسماعیل : قطعات
شمارهٔ ۲۸۱ - و له ایضاً
ای به گه جود چو گل تازه رو انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۵ - در مدح قاضی حمیدالدین
ای به تو مخصوص اعجاز سخن انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۴
ای خواجه رسیدست بلندیت به جایی آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۲۳
ببینمت که در پی آزردن منی انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۳ - در قناعت و شکایت از روزگار
خسروا روزی ز عمرم گر سپهر افزون کند
شمارهٔ ۱۴۳ - ایضا در تهنیت دارو خوردن مجدالدین
ای زمان فرع زندگانی تو صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۴۴۶ - النفس الاماره و رئوسها
چو شیطانی تو را اماره نفس است بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۱۱
به سویت از چه ز محراب می کند رو را صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۵۵
زانقلاب دل آسوده بیشتر باشد انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۴۱ - مخدوم حکیم را در سرای خاص جای داد در شکر آن گوید
ای مقر عز تو از خرمی دارالقرار میرداماد : مشرقالانوار
بخش ۱۰ - منقبت امام زمان
ای علمت کنیت نام نبی مولوی : دفتر ششم
بخش ۹۴ - آمدن جعفر رضی الله عنه به گرفتن قلعه به تنهایی و مشورت کردن ملک آن قلعه در دفع او و گفتن آن وزیر ملک را کی زنهار تسلیم کن و از جهل تهور مکن کی این مرد میدست و از حق جمعیت عظیم دارد در جان خویش الی آخره
چون که جعفر رفت سوی قلعهیی مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۸۳
امروز مها خویش ز بیگانه ندانیم یغمای جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۷۴
گفتم آن چشم و مژه گفت نه بیمارانند واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۱
عیش گیتی باد تند پر غباری بیش نیست انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۹ - از کسی یخ خواهد
ای خداوندی که هر کز خدمتت گردن کشید اوحدی مراغهای : جام جم
در تدبیر این سفر
گر مریدی ز دار دور شود انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۷
هزار مدح شکر طعم وصف تو گفتم انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۶ - در مدح صاحب ناصرالدین طاهر
صاحبا رای رفیعت که به معیار خرد محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۳۲
پیر حبی درزی خاص شیخ بوده است. روزی جامۀ شیخ دوخته بود وقت قیلوله بود و شیخ سرباز نهاده و خادم خاص بر بالین شیخ بود، با مروحۀ در دست عبدالکریم گفت چه وقت اینست؟ پیر حبی گفت هرجا کی تو در گنجی من نیز درگنجم، خواجه عبدالکریم مروحه بنهاد و دستی چند بروی زد، چون هفت بار دست زد شیخ گفت بس. پیر حبی بیرون آمد و با خواجه نجار شکایت کرد. چون شیخ نماز دیگر بیرون آمد خواجه نجار با شیخ گفت کی جوانان دست بر پیران دراز میکنند، شیخ چی گوید؟ شیخ گفت دست خواجه عبدالکریم دست ما بود، بعد از آن هیچ کسی هیچ نگفت. کمالالدین اسماعیل : قطعات
شمارهٔ ۲۸۱ - و له ایضاً
ای به گه جود چو گل تازه رو انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۵ - در مدح قاضی حمیدالدین
ای به تو مخصوص اعجاز سخن انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۴
ای خواجه رسیدست بلندیت به جایی آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۲۳
ببینمت که در پی آزردن منی انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۳ - در قناعت و شکایت از روزگار
خسروا روزی ز عمرم گر سپهر افزون کند