عبارات مورد جستجو در ۸۴۵۶ گوهر پیدا شد:
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۸۶
گمراه شدم ره سوی جانان ز که پرسم؟
وز هجر به مردم خبرمان ز که پرسم؟
از سرزنش مرده دلان جان به لب آمد
داروی دل زار پریشان ز که پرسم؟
خواب اجلم در سر و من مست خیالت
تفسیر چنین خواب پریشان ز که پرسم
دادند نشان دل خسرو سوی چشمت
مست است چو آن نرگس فتان ز که پرسم
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۹۰
به جای بود دلم تا نشسته بود آن زلف
به باد شد چو پریشان بیوفتاد دلم
هزار عهد بکردم که ننگرم رویش
چو پیش چشم من آمد نایستاد دلم
تمام عمر من اندرغم جوانان رفت
که هیچگاه از یشان نبود شاد دلم
دلت بناخوشی روزگار سوختگان
اگر خوش است همه عمر خوش مباد دلم
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۹۳
نمی‌داند مه نامهربانم
که دور از روی خویش بر چسانم
چو زلف بی‌قرارش بی‌قرارم
چو چشم ناتوانش ناتوانم
برو باد و گدایی کن به کویش
بگو با آن مه نامهربانم
که گر چه می‌نهی بار فراقم
و گرچه می زنی تیغ زبانم
هنوزم دردت اندر سینه باشد
اگر در خاک ریزد استخوانم
بپوش از شمع حال سوز خسرو
که تا گوید که شبها بر چه سانم
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۰۳
تماشا حیف باشد بی رخ دوست
که جانان نبود و گزار بینم
بروی گل توان دیدن چمن را
چو گل نبود چه بینم ؟ خار بینم
روای رضوان تو دانی و بهشتت
مرا بگذار تا دیدار بینم
فرو گویم به چشمت قصهٔ خویش
اگر آن مست را هشیار بینم
چنین کافتاد خسرو در ره عشق
ره بیرون شدن دشوار بینم
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۲۹
یارب غم آن سرو خرامان به که گویم ؟
دل نیست بدستم سخن جان به که گویم ؟
خونابهٔ پیدا همه بینند خود از چشم
احوال جگر خوردن پنهان به که گویم ؟
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۳۶
می‌گریم بر غریبی خویش
چون ابر به موسم بهاران
گر شرح دهم غم تو صد سال
یک قصه نگویم از هزاران
آن ها که تو میکنی بر این دل
از دل نشود به روزگاران
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۴۱
زین بس من و جور عشق و تسلیم
کزا مده سرکشید نتوان
غم سینه بسوخت چون توان کرد
خود پردهٔ خود درید نتوان
بی‌یاری بخت کام دل نیست
بی پر به هوا پرید نتوان
ایوان مراد بس بلند است
آنجا به هوس رسید نتوان
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۴۵
دل شکیبا نمی‌توان کردن
واشکارا نمی‌توان کردن
سوخت جانم درون تن چکنم
برده بالا نمی‌توان کردن
گفتنی اندر دل تو پنهان کیست
آه پیدا نمی‌توان کردن
بخت بد به نگردد از کوشش
خار خرما نمی‌توان کردن
صبر گویند خسروا دانی
دانم اما نمی‌توان کردن
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۵۸
امروز باز شکل دگر گشت یار من
یادی نکرد از من و از روزگار من
صدره فتاده بر ره خویشم بدید وهیچ
رحمت نکرد بر دل امیدوار من
مردم در انتظار کناری وی و بخت بد
ننهاد آرزوی من اندر کنار من
ایزد کجات بهر هلاک من آفرید
ای آفت دل من وآشوب کار من
دشمن بدیدگریهٔ خسرو دلش بسوخت
هرگز نگفتیش بس ای دوستدار من
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۵۹
وصیت میکنم گر بشنود ابرو کمان من
پس از مردن نشان تیر سازد استخوان من
زبان اوست ترکی گوی و من ترکی نمی‌دانم
چه خویش بودی اگربودی زبانش در دهان من
به شکر نسبت لعل لب جان پرورش کردم
برون کن از پس سر گر غلط کردم زبان من
اگر با ما سخن گویی ز روی مرحمت میگو
منم فرهاد سرگردا ن تویی شیرین زبان من
چنان از عشق می‌سوزد تنم در زیر پیراهن
که از بیرون پیراهن نماید استخوان من
مراد خسرو بی‌دل برآور یک زمان بنشین
که رحمی بر دلت آید ز فریاد و فغان من
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۷۲
امروزدر جانم سخن فردای وصلم در دهن
او در غم امروز من من در غم فردای او
هرشب روم با چشم تر آن جا که بود آن سیم بر
گر چه از ونبود اثرباری ببینم جای او
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۷۴
شویم ز گریه روی زمین را که هست حیف
کافتد بخاک سایهٔ سر و بلند تو
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۸۰
چنین شبهای بی‌پایان و من بر بستر اندوه
از آن پهلو به این پهلو از این پهلو به آن پهلو
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۹۳
ای فراق تو یار دیرینه
غم تو غمگسار دیرینه
درد تو میهمان هر روزه
داغ تو یادگار دیرینه
غرق خونم که میخلد هر دم
در دلم خار خار دیرینه
ای دریغا که خاک خواهم شد
با دل بر غبار دیرینه
ای صبا زینهار یادش ده
گه گه از دوستدار دیرینه
گاهگاهی خرامشی نکنی
برسر خاک یار دیرینه
چند گاهی مرا زدل شده بود
زاری و کار و بار دیرینه
وه که بازآمدی و خسرو را
بردی از دل قرار دیرینه
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۶۰۶
تو ز حال من چه دانی که به خون چگونه غرقم؟
چو درین محیط هامون گهی آشنا نکردی
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۶۱۰
خواستم جورت بگویم خون دل بربست لب
لیک رخ را چون کنم دارد زبان زرگری
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۶۲۴
بستان دعای سوخته‌ای و ز لبش مرا
آلودهٔ کرشمهٔ دشنام او بگوی
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۳۳
معذورم دارند، که اندوه و غیشت
و اندوه و غیش من ازان جعد و غیشت
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۷۵
تو چگونه جهی؟ که دست اجل
به سر تو همی زند سر پاش
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۸۰
ای دریغا! که مورد زار مرا
ناگهان باز خورد برف و غیش