عبارات مورد جستجو در ۸۴۵۶ گوهر پیدا شد:
                
                                                            
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۱۵۵
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۱۶۶
                            
                            
                            
                                    
                                        
                                    
                                                                            
                                        برگ زیرآمد و برگ گل و گلزار برفت
                                    
سرخ رویی رخ لاله وگلنار برفت
سرو بشکفت و چمن سبز شد و نرگس خفت
گوبرو از بر من این همه چون یار برفت
نزد من باد خزان دوش غبار آلوده
آمد وگفت که سرو تو ز گلزار برفت
خواستم تا بروم در طلب رفتهٔ خویش
یادم آمد رخ او پای من از کار برفت
در دوید اشک چو بازآمد ز خویش ندید
دل بینداخت هم اندوه و خونبار برفت
خون دل گر چه که بسیار برفت اندک ماند
صبر هر چند که بود اندک و بسیار برفت
باد خاری ز ره گلرخ من میآورد
جانم آویخت در آن خار و گرفتار برفت
هر چه از عقل فزون شد همه عمرم جوجو
اندرین غارت غم جمله به یک بار برفت
                                                                    
                            سرخ رویی رخ لاله وگلنار برفت
سرو بشکفت و چمن سبز شد و نرگس خفت
گوبرو از بر من این همه چون یار برفت
نزد من باد خزان دوش غبار آلوده
آمد وگفت که سرو تو ز گلزار برفت
خواستم تا بروم در طلب رفتهٔ خویش
یادم آمد رخ او پای من از کار برفت
در دوید اشک چو بازآمد ز خویش ندید
دل بینداخت هم اندوه و خونبار برفت
خون دل گر چه که بسیار برفت اندک ماند
صبر هر چند که بود اندک و بسیار برفت
باد خاری ز ره گلرخ من میآورد
جانم آویخت در آن خار و گرفتار برفت
هر چه از عقل فزون شد همه عمرم جوجو
اندرین غارت غم جمله به یک بار برفت
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۱۶۷
                            
                            
                            
                                    
                                        
                                    
                                                                            
                                        برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت
                                    
سرخ روئی ز رخ لاله و گلنار برفت
سرو بشکست و سمن زرد شد و نرگس خفت
گو برو این همه چون از بر من یار برفت
نزد من ، باد خزان، دوش ، غبار آلوده
آمد و گفت که سر و تو ز گلزار برفت
خواستم تا روم اندر طلب رفتهٔ خویش
یادم آمد رخ او ،پای من از کار برفت
خون دل گر چه که بسیار برفت اندک ماند
صبر هر چند که بود اندک و بسیار برفت
                                                                    
                            سرخ روئی ز رخ لاله و گلنار برفت
سرو بشکست و سمن زرد شد و نرگس خفت
گو برو این همه چون از بر من یار برفت
نزد من ، باد خزان، دوش ، غبار آلوده
آمد و گفت که سر و تو ز گلزار برفت
خواستم تا روم اندر طلب رفتهٔ خویش
یادم آمد رخ او ،پای من از کار برفت
خون دل گر چه که بسیار برفت اندک ماند
صبر هر چند که بود اندک و بسیار برفت
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۱۸۲
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۱۸۸
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۱۹۰
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۱۹۹
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۱۰
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۱۳
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۱۴
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۲۲
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۲۵
                            
                            
                            
                                    
                                        
                                    
                                                                            
                                        شب ! وفتاد و غمت باز کار خواهد کرد
                                    
دو چشم تیره ستاره شمار خواهد کرد
خیال یار گذر کرد این طرف ای صبر
بیا که باز مرا بی قرار خواهد کرد
دلم به صحبت رندان همی کشد دایم
دعای پیر رابات کار خواهد کرد
گزیر نیست ز تو هر جفا که هست بکن
که بنده هر چه بود اختیار خواهد کرد
به عشق مرد شود کشته وین هنر خسرو
اگر حیات بود مرد وار خواهد کرد
                                                                    
                            دو چشم تیره ستاره شمار خواهد کرد
خیال یار گذر کرد این طرف ای صبر
بیا که باز مرا بی قرار خواهد کرد
دلم به صحبت رندان همی کشد دایم
دعای پیر رابات کار خواهد کرد
گزیر نیست ز تو هر جفا که هست بکن
که بنده هر چه بود اختیار خواهد کرد
به عشق مرد شود کشته وین هنر خسرو
اگر حیات بود مرد وار خواهد کرد
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۳۱
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۳۶
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۶۴
                            
                            
                            
                                    
                                        
                                    
                                                                            
                                        وفا در نیکوان چندان نباشد
                                    
ترا خود هیچ بویی زان نباشد
نظر در روی تو خود کردهام من
بلی خود کرده را درمان نباشد
دلم بر بتپرستی خو گرفتست
مسلمان بودنم امکان نباشد
مرا بهر تو کافر میکند خلق
خود اهل عشق را ایمان نباشد
مرو ازسینه بیرون گر چه دانم
که یوسف را سر زندان نباشد
ز هجران سخت خسرو وه که در عشق
چه نیکو باشد از هجران نباشد
                                                                    
                            ترا خود هیچ بویی زان نباشد
نظر در روی تو خود کردهام من
بلی خود کرده را درمان نباشد
دلم بر بتپرستی خو گرفتست
مسلمان بودنم امکان نباشد
مرا بهر تو کافر میکند خلق
خود اهل عشق را ایمان نباشد
مرو ازسینه بیرون گر چه دانم
که یوسف را سر زندان نباشد
ز هجران سخت خسرو وه که در عشق
چه نیکو باشد از هجران نباشد
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۷۵
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۸۵
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۹۴
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۹۹
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۳۱۱