عبارات مورد جستجو در ۱۰۷۶۰ گوهر پیدا شد:
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۶
آنم که به غم مصاحب دیرینم
بر چهره عیش دوستداران چینم
بیهوده کارخانه تکوینم
همچون پل رودخانه قزوینم
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۸
چون باغ شکفته از گیاهی نشوم
چون دیده تسلی به نگاهی نشوم
آن شعله شوقم که ز پا ننشینم
تا در جگری طعمه آهی نشوم
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۷
برخیز که از ناله سپاهی بکشیم
وز برق غم انتقام کاهی بکشیم
امروز بنالیم مبادا فردا
هجران ندهد امان که آهی بکشیم
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۴
آن قوم که هست در بلا مسکنشان
خون در دل عافیت کند شیونشان
کو تنگدلی که چون بنالد ریزد
خون جگر دو کون در دامنشان
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۵
ای غم که مسافر جهان پیمایی
ای تازه نهال چمن رعنایی
گر حال فصیحی از تو پرسند بگوی
در صحبت خلق مرد از تنهایی
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۵
گفتیم بشکفیم دو روزی در این چمن
دیدیم روی عالم و بد شد شگون ما
چون شعله پرتب است درون و برون ما
تبخاله می‌زند لب خنجر ز خون ما
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۸
خنده می‌بینی ولی از گریه دل غافلی
خانه ما اندرون ابرست و بیرون آفتاب
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۱
امشب از شعله آهم جگر غم می‌سوخت
بر من و زندگی من دل ماتم می‌سوخت
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۵
ره نمی‌یابد اجل هم بر سر بالین ما
بس که ماتمخانه ما از غم هجران پر است
نیستم آگه که آتش بر دل شوقم که زد
لیک می‌دانم که بازم سینه از پیکان پر است
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۸
باز هر شب دل به تنگ از ناله ‌زار خودست
سینه‌ام درمانده آه شرربار خودست
دوستان بر بستر مرگم خراب افکند باز
نرگس مستی که خود پیوسته بیمار خودست
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۲۲
گر لذت داغ جگر اینست فصیحی
افسوس که در هر سر مویم جگری نیست
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۲۳
دی قاصد یار آمد و مژگان تری داشت
از یار مگر بهر هلاکم خبری داشت
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۲۴
هر نگه کز موجه خون جگر بیرون فتاد
بی‌جمال دوست سوی چشم گریان بازگشت
نوبهاران از در این باغ و بستان بازگشت
خنده نومید از لب گلهای خندان بازگشت
وای بر یعقوب ما کز بعد چندین انتظار
کاروان مصر از نزدیک کنعان بازگشت
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۳۹
خویش را بر نوک مژگان ستمکاران زدم
آن قدر زخمی که دل می‌خواست در خنجر نبود
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۴۰
ناله‌های نوگرفتاران غم را لذتی‌ست
ورنه این یک مشت پر مقصود صیادم نبود
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۴۱
تا سر مژگان تماشا دیده بر هم چیده بود
چون تو رفتی گویی این بیچاره خوابی دیده بود
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۴۳
مسکین فصیحی دوش جان می‌داد و می‌نالید غم
کامشب چراغ زندگی ما را ز بالین می‌رود
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۵۴
لبی کز نازکی بار تبسم بر نمی‌تابد
به خون غلطم که امروزش به دشنام آشنا کردم
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۵۵
شب که غمهای تو را پرده‌نشین می‌کردم
از تبسم لب زخمی نمکین می‌کردم
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۵۸
من نه شایسته بسمل نه سزاوار قفس
به چه امید در این دام گرفتار شدم