عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۶۹
هنگام گلست باده باید
ساقی و حریف ساده باید
گر غنچه گره بر ابرو افکند
پیشانی گل گشاده باید
ساقی برخیز و یار بنشان
کاین شسته و آن ستاده باید
جانست پیام اهل دل را
جانی که به کف نهاده باید
و آنگاه حریف ساده و مست
دردست من اوفتاده باید
خسرو ز بتان کرشمه بد نیست
معشوقهٔ خود مرا ده باید
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۷۱
تن نازک کجا تاب خرابیهای عشق آرد
چگونه مرغ خانه در ده ویران بیاساید
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۷۷
دوش دل در کوی او گم کرده‌ام
دوستان برخاک راهش بنگرید
کور بادا چشمتان گر صبحگاه
پی من آن روی چو ماهش بنگرید
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۷۸
باز آی تا به بوسه فشانم به پای تو
کز عشق پای بوس تو جانم به لب رسید
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۷۹
دل ستد از من بیمار و به پرسش نامد
چون خبر یافت که جان می‌دهم آنگه برسید
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۸۱
ای همرهان که اگه از آن رفتهٔ منید
گمره شدم برید برن را هم افگنید
ای طالبان وصل ز مادور کز فراق
ما چاک سینه‌ایم و شما چاک دامنید
ای طالبان عشق یکی دیدنش روید
دانم که زاهدید اگر توبه نشکنید
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۸۵
صبوری با غمش می گفت در دل
که من رفتم تو جای من نگهدار
گر درد سریت هست از عشق
بارد بساز و ترک سر گیر
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۸۷
گر ز در ماندگی عشق ترا دردی هست
هم بدان درد قناعت کن و درمان بگذار
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۰۰
تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز
دل خون شد و حدیث بتان برزبان هنوز
عالم تمام پر ز شهیدان کشته گشت
ترک مرا خدنگ بلا در کمان هنوز
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۰۳
سر پا بوس تو تنها نه دل راست
که مشتاق است جان ناتوان نیز
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۰۶
گویم ببخش جان من او گویدم که نه
جان بخش من بس است همان گفتن نه اش
چون گل زرشک جامه درانم که تاچراست
در گرد کوی گشتن باد سحر گهش
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۱۴
آنکه از جان دو ستر میدارمش
گر مرا بگذاشت من نگذارمش
آنکه در خون دل من تشنه است
من دو چشم خویش می پندارمش
گر چه هست او یار من من یار او
من کجا یارم که گویم یارمش
هیچ رحمی نیست بر بیمار خوش
آن طبیبی را که من بیمار مش
با دل خود گفتم او را چیستی ؟
گفت خسرو او گل و من خارمش
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۱۵
گر ای نسیم ترا ره دهند درحرمش
ببوس از من خاکی نشانهٔ قدمش
میان دلبر و دل حاجت رسالت نیست
و لیک هم بنوشتیم ماجرای غمش
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۲۴
هست بازار تو در دلها گرم
حسن چندان که توانی بفروش
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۲۶
دل رفت و در زنخدانش آوا ز دادم او را
گفت اینکم معلق در نیمه راه چاهش
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۳۸
من بدان نذرم که گر میرم به سویم بنگری
بین که چون من چند کس مرد است در بازار عشق
تیغ خود بگذار تا وام تو بگذارم از انک
وام معشوق است سر برگردن عیار عشق
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۴۱
بماندم در بلای دل که یارب
مبادا هیچکس را مبتلا دل
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۴۴
تا بخواند آیت عشق از خط مشکین یار
رفت از یادم روایات فروع بی‌اصول
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۴۵
ز گلزارت گنه کارم به بویی
مکش چون نه بدیدم نه چشیدم
خلاص من بجویید ای رفیقان
که من در قید مهر او اسیرم
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۴۸
من که پا تابهٔ همت کنم از اطلس چرخ
افسر جم نگر این ژنده که بر سر بستم
عقل گوید پارسایی پیشه کن
مست عشقم پارسایی چون کنم