عبارات مورد جستجو در ۱۰۷۶۰ گوهر پیدا شد:
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۶
تا کی نگرم بدیده روشن خویش
همچون مژه خار فتنه بر دامن خویش
خون گریم از آن هوس که بینم باری
گلهای طرب شکفته پیرامن خویش
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۷
گر دوست نصیب ما نکردست فراغ
ما نیز چو شمع دل نهادیم به داغ
ایدل چو چراغ سر مکش زاتش غم
از سوز و گداز چاره اش نیست چراغ
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۵
تا چند بعالم مکرر نگریم
سال و مه و روز و هفته و شب نگریم
تا چند خوریم خون دل کین خور شست
گر آب حیات هم بود چند خوریم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۸
از شصت گذشت عمر و رهبر نشدیم
گامی ز ره کام فراتر نشدیم
سر بر در مقصود زدیم اینهمه عمر
او در نگشود ما هم از در نشدیم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۷۰
ایشاه شهید بیتو ما چون باشیم
کز بودن خود همیشه محزون باشیم
چون بخت نریخت خون ما در قدمت
باری کم از آن که غرقه خون باشیم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۷۴
مشنو که کس از جهان رسیدست بکام
خونابه دل بعاشقان داده مدام
روشن شود از شفق که در دور فلک
بیخون دلی نمیرود صبح بشام
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۹
در بند کسی فتاده ازسادگیم
کاندیشه نمیرسد به آزادگیم
عمریست که در چه غم دو رود دراز
میافتم و همچنان در افتادگیم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۳
من سوخته دل ز آتش تقدیرم
وز آب دو دیده کی بود تدبیرم
زان دم که چو شمع زندگی یافته ام
میسوزم و میگدازم و میمیرم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۴
با درد خوش دلم چه درمان دارم؟
خاموش و خار غصه در جان دارم
چون غنچه گرم باز گشایی ته دل
بینی که چه داغهای پنهان دارم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۵
گر سر ننهم بجور دشمن چکنم؟
ور پای نیاورم بدامن چکنم؟
خورشید تو طالع است و من محرومم
طالع چو مدد نمیکند من چکنم؟
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۷
در عشق تو دور از دل خرم ماییم
همصحبت درد و همدم غم ماییم
گر وصل ترا بخلق عالم بخشند
محروم ترین خلق عالم ماییم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۰
جان در غم او نماند و دلشاد شدم
کآزاده ازین خرابه بنیاد شدم
از وسوسه زندگیم قیدی بود
آن وسوسه هم نماند و آزاد شدم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۰
خوش نیست بهار گلشن دهر از آن
کین چهره سرخ میکند برگ رزان
گلزار جهان بین که ز بد مهری چرخ
در عین بهار نرگسش دیده خزان
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۹
ما گریه کنان بر سر خاک پدران
زین غم که شدند ازین جهان گذران
در زیر زمین هم پدران میگریند
بر تلخی این زندگی ما پسران
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۶
هر چند ز جور بخت نامقبل من
معشوقه مهربان شود قاتل من
باور نکنی که در دل غافل من
یک جو حذرست و الحذر از دل من
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۶
تا حال من حزین چه خواهد بودن
و انجام ز کفر و دین چه خواهد بودن
گه زهر غمم دهند و گه نوش طرب
تا کاسه آخرین چه خواهد بودن
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۰
آن دل که نگشته ام دمی خرم ازو
هر روز به تازه دیده ام صد غم ازو
خشنود نه من ازو نه او نیز ز من
بیزار شدست دل ز من، من هم ازو
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۲
ای محرم راز دل چه بیگانه وشی
تا چند برنگ و بوی این باغ خوشی
در گوش تو معرفت شود ناله مرغ
چون خطی اگر فتیله از گوش کشی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۵
هر سبزه گل که بر دمد ز آب و گلی
خطیست بخون مردمانش سجلی
پیداست ز داغ لاله کز روی زمین
کس زیر زمین نرفت بیداغ دلی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۵
جان در غم یوسف چو زلیخا نکنی
یعقوب صفت نه مرد بیت الحزنی
در معرکه عشق چه نامند ترا
کاندر صف عشاق نه مردی نه زنی