عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
امام خمینی : رباعیات
طور
ای دوست، مرا خدمت پیری برسان
فریاد رَسا، به دستگیری برسان
طورست، هوس در این ره دور و دراز
یاری کن و یارِ خوش ‏ضمیری برسان
امام خمینی : رباعیات
پناهی نرسید
ای پیر، مرا به خانقاهی برسان
یاران همه رفتند، به راهی برسان
طاقت شدم از دست و پناهی نرسید
فریادرَسا، پناهگاهی برسان
امام خمینی : رباعیات
راحت دل
ای یاد تو، راحت دل درویشان
فریاد رسانِ مشکل درویشان
طور و شجر است و جلوه روی نگار
یاران! این است حاصل درویشان
امام خمینی : رباعیات
بیدار شو
غیر ره دوست، کی توانی رفتن؟
جز مدحت او کجا توانی گفتن؟
هر مدح و ثنا که می‏کنی، مدحِ وی است
بیدار شو ای رفیق، تا کی خفتن؟
امام خمینی : رباعیات
اسیر
فخر است برای من، فقیرِ تو شدن
از خویش گسستن و اسیرِ تو شدن
طوفان زده ی بلای قهرت بودن
یکتا هدفِ کمان و تیر تو شدن
امام خمینی : رباعیات
مفتون
دیوانه شو، این عقال از پا واکن
طاووس، ز جلوه زاغ را رسوا کن
حال دلِ عقل را ز دیوانه مپرس
مفتون عقال و عقل را پیدا کن
امام خمینی : رباعیات
جمال مطلق
فاطی! ز علایق جهان دل برکن
از دوست شدن به این و آن، دل برکن
یک دوست که آن، جمال مطلق باشد
بگزین تو و از کون و مکان دل برکن
امام خمینی : رباعیات
سایه
ای فرّ هما، بر سر من سایه فکن
فریاد رس و وجودم از پایه فکن
طوقی که به گردنم فکنده است، هوس
یارا، تو به گردن فرومایه فکن
امام خمینی : رباعیات
شادی
ای پیر خرابات دل، آبادم کن
از بندگی خویشتن، آزادم کن
شادی به جز از دیدن او، رنج بود
شادی بزدای از دلم، شادم کن
امام خمینی : رباعیات
ای پیر
ای پیر، بیا به حق من پیری کن
حالم دِه و دیوانه زنجیری کن
از دانش و عقل، یار را نتوان یافت
از جهل در این راه مددگیری کن
امام خمینی : رباعیات
هما
طاووس هما، سایه فکن بر سر من
یاری کن و برگشای بال و پر من
فریاد رس، از قید خود آزادم کن
از اختر خود، نیک نما اختر من
امام خمینی : رباعیات
طوفان
فاش است به نزد دوست، راز دلِ من
آشفته دلیّ و رنج بی‏حاصل من
طوفان فزاینده‏ ای اندر دل ماست
یا رب! ز چه خاکی بسرشتی گِل من؟
امام خمینی : رباعیات
بنمای نظری
ای شادی من، غصّه من، ای غم من
ای زخم درون من و ای مرهم من
بنما نظری، به ذرّه ای بی‏مقدار
تا بر سر آفاق رود، پرچم من
امام خمینی : رباعیات
راه دیوانگی
فرزانه شو و ز فرّ خود غافل شو
از علم و هنر گریز کن، جاهل شو
طی کن ره دیوانگی و بیخردی
یا دوست بخواه یا برو عاقل شو
امام خمینی : رباعیات
مجنون شو
ای مرغ چمن، از این قفس بیرون شو
فردوس، تو را می طلبد، مفتون شو
طاووسی و از دیار یار آمده ای
یادآور روی دوست شو، مجنون شو
امام خمینی : رباعیات
معرفت
فاطی، تو و حقِّ معرفت یعنی چه؟
دریافت ذات بی‏صفت یعنی چه؟
ناخوانده الف به یا نخواهی رَه یافت
ناکرده سلوک موهبت، یعنی چه؟
امام خمینی : رباعیات
مراد دل
ای پیر، مرا به خانقه منزل ده
از یاد رخ دوست، مراد دل ده
حاصل نشد از مدرسه، جز دوری یار
جانا مددی به عمر بی‏حاصل ده
امام خمینی : رباعیات
مجنون
یا رب، نظری ز پاکبازانم ده
لطفی کن و ره به‏دلنوازانم ده
از مدرسه و خانقهم، باز رهان
مجنون کن و خاطرِ پریشانم ده
امام خمینی : رباعیات
شیفتگان
این شیفتگان که در صراطند، همه
جوینده چشمه حیاتند، همه
حق می‏طلبند و خود ندانند آن را
در آب به دنبال فُراتند، همه
امام خمینی : رباعیات
رهروان
برخیز که رهروان به راهند، همه
پیوسته به سوی جایگاهند، همه
آنجا که بجز دوست، ز کس یادی نیست
افسرده دلان روی سیاهند، همه