عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۸۳
هرگز لبم آشنای یارب نشود
کز نومیدی جهان لبالب نشود
هرگز نکشم از سر حسرت آهی
کز سوز دلم زمانه در تب نشود
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۸۴
تا درد غمت صاف محبت نشود
فارغ سرت از خمار کثرت نشود
بی همتی ار دیده ز هم بگشایی
تا کثرتت آیینه وحدت نشود
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۸۶
چون باده ناز مست جام تو شود
در سینه نفس بسته دام تو شود
هر حرف که در گوش شهیدان آید
خاصیت شوق بین که نام تو شود
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۸۸
چندی خردم به گرد مردم گردید
گه ناله زار و گه تبسم گردید
ادراک حقیقت دو عالم کردم
ادراک ولیک در میان گم گردید
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۹۲
راه در دوست آشکارا مسپار
نامحرم پا بود درین ره رفتار
با پای چنان نه که نماند نقشی
یا نقش قدم با قدم خود بردار
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۹۳
در راه تو سرها به هوای رفتار
رفتند به شاگردی پا دایره‌وار
توفیق سموم دیده در بادیه ماند
و آن قافله راندند فرس پا بردار
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۹۴
گر بشکافند مو به موی من زار
یک موی مرا تهی نیابند ز یار
گویند که دوست از تو دورست بسوز
پس جان مرا کیست در آغوش و کنار
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۹۶
مویی که سترد از سرم آن مایه نور
از ناز چو مژگان بتان شد معمور
رضوانش به دست عزت از خاک نیاز
برداشت که سازد مژه دیده حور
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۹۷
ای کلک تو مشکبار چون طره حور
چون چشم خرد دوات تو چشمه نور
از بهر مرکبت فلک دوده گرفت
ز آن شمع که افروخت قضا در شب طور
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۹۸
ای کشته ز اشک شوق مژگان پرواز
ایمن بادا شمع تو از سوز و گداز
ای نرگس مست گریه مشکن دل ناز
خون ریز ولی ز چشم مستان نیاز
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۹۹
ای خلق تو فیض بخش بستان نیاز
وز روی تو بشکفد گلستان نیاز
تا حسن چو خورشید جهان افروزد
دوران تو باد و باد دوران نیاز
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۱
خورشید مباش بخت ما گو مه باش
زندان آن را دو روز گو خرگه باش
عمری بر ما که مرغ این نه قفسیم
نه بود قفس دو روز هم گو ده باش
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۲
رندی که شکسته پنجه شور و شرش
بدهند نواله دیگران چون شترش
چون دست ندارد همه دستش شده‌اند
ای کاش سرش برند و گردند سرش
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۴
ای کرده سپهر در حریم تو رکوع
غم نیست اگر کوکب تو کرد رجوع
خورشید سپهر دولتی و خورشید
گر شام فرو رود کند صبح طلوع
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۰
امشب که زمانه شد لبالب ز جمال
از پرتو حسن شد جهان مالامال
در مشرب ارباب هوس گرچه شب است
در مذهب عاشقان بود صبح وصال
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۲
این فرقه که زد خامه تحقیق رقم
صد بحر حقیقت‌ست در وی مدغم
زنهار به نم مباش قانع زین یم
کاین دریا را موجه ذاتیست کرم
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۳
گفتم رمزی با تو صریح و مبهم
بشنو که کند گوش ترا رشک ارم
گر زنده شود دلت بگو شکر نعم
ورنه تو اصم باش و مرا گیر ابکم
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۴
در مذهب ما دویی حرامست حرام
اینک من و تو دویی کدامست کدام
در میکده آن نغمه منصور شنو
گاه از دهن شیشه و گاه از لب جام
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۶
آنم که لوای ناله افراخته‌ام
بر قلب سپاه خویشتن تاخته‌ام
چون طرح قمار عشق انداخته ام
نقشی زده هر دو کون درباخته ام
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۷
آنم که به هرزه سالها سوخته‌ام
تا قاعده سوختن آموخته‌ام
با این همه در بزم جگر سوختگان
شرمنده‌تر از شمع نیفروخته‌ام