عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۹
زی آن ز نخم مراین دل نامه سیاه
ره کرد و نخست پی در افکند به چاه
خود نیز رهش چه شد از این بی راهی
آری به کنار ره بود صاحب راه
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۲
جز ما و دل وین خرد بیگانه
وان طره که تیره چاه زندان خانه
یک حلقه که دید و حلقه ها زنجیری
یک سلسله و سلسله ها دیوانه
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۳
مفتی چه سر اندر پی درویشانی
ناخن زن زخم جان دل ریشانی
...بگی ار علت آزردن تست
صد بار تو...تر از ایشانی
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۴
رازی رانم ترا به کس بر مسرای
گر بایدت آبرو فضیلت مدرای
جز روز مه روزه به شاهد منشین
الا شب آدینه به ساغر مگرای
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۵
خیام که داشت پیشی از ما قدمی
از می نگذاشت در جهان بیش و کمی
هم پیش از ما بدان جهان شد ترسم
درخلد برین نماند از باده نمی
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۷
گر زاهد خشک بالمثل تر بودی
صد گونه خلل به حکمت اندر بودی
با آن همه احتراز شرع از ارجاس
کی کیش معاشرت میسر بودی
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۰
دربند آویز اگر رهائی طلبی
پیوستن جوی اگر جدائی طلبی
گر بندگیت هوس، خداوندی خواه
رو بنده شو ار همی خدائی طلبی
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۱
چشمش نسبت به می پرستان چه دهی
با زال همی نسبت دستان چه دهی
گه خیره کشش خوانی، گه عربده باز
...سرود یاد مستان چه دهی
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۲
تاکی ز پی خدا به خلق انگیزی
بی پیکر معرفت به دلق آمیزی
بازت نرهد ز حلقه ها پا مگر آنک
در دایره چون حلقه به حلق آویزی
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۳
صوفی صفت بدرگی آخر تا کی
در صورت مردم سگی آخر تا کی
بر فرض حلال است گرفتم نه حرام
در کیش تو...بگی آخر تا کی
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۴
رخساره به خون صد پیم افزون شوئی
تا یک رهم از رخ اشک گلگون شوئی
رسمی است کهن قاعده خون شستن از آب
تو تازه رویت آب از خون شوئی
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۷
تا کی به خود افزون زخدا کم گردی
دریا بهلی و در پی نم گردی
تا عالم ... خودی ناری طی
... ای ار خدای عالم گردی
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۰
این جان کآمد طفیل تمثال علی
سردار مخواه جز که پامال علی
گاوی خری ار اسب دواند که چرا
بسرای که واصل علی مال علی
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۱
تا گرم گذشتن از جهنم نشوی
در خلوت خاص خلد محرم نشوی
گردی همه زین گذشتن اما چو پدر
تا نگذری از بهشت آدم نشوی
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۲
صوفی چو به خلسه چشم بر طاق نهی
خود را به گزافه قطب آفاق نهی
با آن لقب این وجود ... تست
زهری قاتل که نامش تریاق نهی
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۴
از بنگه خود پی به خدا گم نکنی
رسم و ره عشق از هوا گم نکنی
درهات بروی از پس و پیش است فراز
هشدار که سوارخ دعا گم نکنی
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۵
گر نفس جنون ار گهر فرهنگی
تا نامت به عشق برنیاید ننگی
این مرتبه را دنگی و شوری باید
من گویم و خود تو نشنوی شوردنگی
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۶
آن روز که آدم به تراب اندودی
از آینه بر چهره حجاب اندودی
پنهان نه ای از دیده بهر روی که هست
بیهوده گلی بر آفتاب اندودی
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۹
با عارف مغز خواره صوفی حالی
با عامی پوست باره مفتی قالی
آن کیسه بر این فال کش آمد به خلاف
... تو هم دزدی و هم رمالی
یغمای جندقی : غزلیات الحاقی
شمارهٔ ۱
گردنده گردون ز نقحبه بار است
آسوده کیهان ز نقحبه زار است
در گوهر آن پیدا و پنهان
از جبهه این عنف آشکار است
بانگ نی اش را پست و بلند است
ذوق می اش را رنج و خمار است
خود زاد از این دو زنقحبه ناصح
ذم بس کز اینان او یادگار است
چون خاک دارون خونخوار خصلت
چون چرخ گردون زینهار خوار است
در عابد انگیز سلاخی آمیز
از این عبادت بهتر چه کار است؟
تا رخش گردون در تک، جز این گاو
کشنید تاخر قاطر سوار است
ریش و دهانش گوئی به هم در
سوراخ....ون است موی زهار است
کی رفت باری از پیش کاری
تا این پس انداز خود پیشکار است
تا او گرامی در مرز سمنان
ما را کمین دل آشوب خار است
از کوزه دل بر کاسه چشم
خم های خونم زین... ون تغار است
در مرز سمنان با پاس خسرو
در طاس مور است در کیسه مار است