عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۹
از حلقهٔ زلف تو سر افکنده‌ترم
وز جرعهٔ جام پراکنده‌ترم
گرچه ز شبه دل تو آزادتر است
از لعل نگین تو تو را بنده‌ترم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۱
غمخوار توام غمان من من دانم
خون‌خوار منی زیان من من دانم
تو ساز جفا داری و من سوز وفا
آن تو تو دانی، آن من من دانم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۲
دیوانهٔ چنبری هلال تو منم
پروانهٔ عنبری مثال تو منم
نیلوفر خورشید جمال تو منم
خاکستر آتش خیال تو منم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۳
در خواب شوم روی تو تصویر کنم
بیدار شوم وصل تو تعبیر کنم
گر هر دو جهان خواهی و جان و دل و دین
بر هر دو و هر سه چار تکبیر کنم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۷
هر روز در آب دیده‌اش می‌یابم
شد ز آتش و آب صبر برده خوابم
هرچند که بر آتش عشقت آبم
در عشق چو آب پاک و آتش نابم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۹
گر هیچ به بندگیت درخور باشم
در شهر تو سال و مه مجاور باشم
شروان ز پی تو کعبه شد جان مرا
گر برگردم ز کعبه کافر باشم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۰
گفتی بروم، مرو به غم منشانم
تا دست به جان درنکند هجرانم
جانم به لب آمده است و من می‌دانم
هان تا نروی تا نه برآید جانم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۱
ای سلسلهٔ زلف تو یکسر جنبان
دیوانه شدم سلسله کمتر جنبان
دارم سر آنکه با تو در بازم جان
گر هست سر منت سری در جنبان
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۲
تا گشت سر کوی مغان منزل من
حل گشت به یمن عشق هر مشکل من
بر غم چه نهم تهمت بیهوده که هست
پیمانهٔ پر بادهٔ حسرت دل من
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۴
شد باغ ز شمع گل رعنا روشن
وز مشعل لاله گشت صحرا روشن
از پرتو روی آتشین رخساری
گردید چراغ دیدهٔ ما روشن
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۶
تا رخت بیفکند به صحرا دل من
سرمایه زیان کرد ز سودا دل من
یک موی نماند از اجل تا دل من
القصه بطولها دریغا دل من
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۶
خاقانی اگرچه دارد از درد نهان
جان خسته و دیده غرقه و دل بریان
اینک سوی وصل تو فرستاد ای جان
جان تحفه و دیده مژده و دل قربان
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۷
امروز به حالی است ز سودا دل من
ترسم نکشد بی‌تو به فردا دل من
در پای تو کشته گشت عمدا دل من
شد کار دل از دست، دریغا دل من
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۱
کو آن می دیرسال زودافکن تو
محراب دل من ز حیات تن تو
میخانه مقام من به و مسکن تو
خم بر سر من، سبوی در گردن تو
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۲
خود را به سفر بیازمودم بی‌تو
جان کاستم و عنا فزودم بی‌تو
هم آتش غم به دست سودم بی‌تو
هم سودهٔ پای هجر بودم بی‌تو
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۳
ای راحت سینه، سینه رنجور از تو
وی قبلهٔ دیده، دیده مهجور از تو
با دشمن من ساخته‌ای دور از من
با دوری تو سوخته‌ام دور از تو
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۵
کردم به قمار دل دو عالم به گرو
تن نیز به دستخون سپردم به گرو
ماندم همه و نماند چیزی با من
من ماندم و نیم جان و یکدم به گرو
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۷
دل هرچه کند عشق فزون آید از او
شد سوخته بوی صبر چون آید از او
شاید که سرشک خون برون آید از او
کان رنگ بزد که بوی خون آید از او
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۹
کو عمر؟ که داد عیش بستانم از او
کو وصل؟ که درد هجر بنشانم از او
کو یار؟ که گر پای خیالش به مثل
بر دیده نهد دیده نگرانم از او
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۰
صد ساله ره است از طلب من تا تو
در بادیهٔ طلب من آیم یا تو
جانی به سه بوسه شرط کردم با تو
شرطی به غلط نرفت ها من، ها تو