عبارات مورد جستجو در ۹۷۰۶ گوهر پیدا شد:
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۹
گران جان می کند، تعظیم بی جا اهل دنیا را
نگین از بهر نام خشک، خالی می کند جا را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۹
دعوی ست با شعر ترم، آن دشمن ادراک را
سگ می خورد دایم نجس، آن آبهای پاک را
مشاطهٔ گلشن منم، با این خمارآلودگی
چشمم حنابندی کند، از اشک دست تاک را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۳۶
خدا درمانده نگذارد به عالم، بی نصیبان را
عصای کورفهمان می کند، چوب ادیبان را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۳۹
حریف نقش کج گر نیستی این بدقماران را
به تنهایی سرآور، سیر دور روزگاران را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۰۴
غافل که سینه، آتش آهن گداز داشت
خون شد دلی که آن همه پیکان ناز داشت
او را از جور، نالهء عجزی که باز داشت
خون ستمکشان اسیرش به گردن است
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۱۱
دیوانه، عاقلانه به هامون گریخته ست
یعنی ز بیم خلق، به گردون گریخته ست
صیدی که بوی خون شنود، رام کی شود؟
خوبم ز دام دیدهٔ پرخون گریخته ست
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۱۵
طوفان فتنه است و کسی دستگیر نیست
ساقی بیار کشتی می را، گزیر نیست
لخت جگر، همین به مذاق من آشناست
از خوان دهر، قوت دگر دلپذیر نیست
جز پیر می فروش که امروز بی ریاست
پیری ندیده ایم که، آبش به شیر نیست
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۲۶
ز بی برگی، ره الفت دلم بر دوستان بندد
چمن پیرا، ره گلزار را فصل خزان بندد
سخن بیگانه باشد، بزم الفت آشنایان را
به هم چسبید چون لب، راه گفتار زبان بندد
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۳۴
گزند کوکب از کژدم فزون جان را زیان دارد
خدا از چشم این شب زنده داران در امان دارد
جهان افسرده است، اسباب عشرت از که می جویی؟
ز خامی، حرص پندارد، تنور سرد نان دارد
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۵۱
به دنیا قدر ارباب مذلت بیش می باشد
کف سائل ز اعضای دگر، در پیش می باشد
شکایت نیست مطلب، چون جرس گر ناله پردازم
فغانی در نهاد سینه های ریش می باشد
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۵۲
در طمع، کام دل بی بصران می باشد
دیدهٔ کور، به دست دگران می باشد
رهنوردی که نه بر مرکب عقل است، سوار
همچو خر بنده، به دنبال خران می باشد
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۶۴
آب دیده ام خونین، آهم آتشین باشد
عاشقم به کام دل، عاشق این چنین باشد
طعنه بر گنه کاران، ای بهشتیان مزنید
جنّت بنی آدم، حسن گندمین باشد
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۷۱
آزاده، از حیات خود آزار می کشد
باری ست این، که دوش سبکبار می کشد
بر خصم تندخوست دلم، کورهٔ گداز
زین خون گرم، نیشتر آزار می کشد
تنها نه کفر زلف تو زد راه تقویم
زاهد به سبحه، رشتهٔ زنّار می کشد
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۸۳
کی ترک مکر و حیله به احباب می کند؟
در شیر صبح، چرخ دنی، آب می کند
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۹۸
سختی به ضعیفان جهان بی سبب آید
من بد کنم و زخم ندامت به لب آید
زاهد دمش افسرده چو صبح است، مبادا
خورشید تو را از نفس سرد تب آید
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۱۰
با سفلگان شراکت روزی، زیان بود
سگ دشمن گدایی یک پاره نان بود
در بزم وصل، طاقت عاشق حریف نیست
ربط من و تو، صحبت ماه و کتان بود
مکتوب من به کوی تو، طومار ناله ای ست
مطلب نگار من، قلم استخوان بود
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۴۱
از چرخ تنک حوصله، پروا چه کند کس؟
با دشمن نامرد، مدارا چه کند کس؟
دل کندن و کام دل ازو، هر دو محال است
با قحبهٔ مستورهٔ دنیا چه کند کس؟
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۴۴
نمی بینم به مسجد رونق، از دلمرده اصحابش
همان به، شیشهٔ می را کنم قندیل محرابش
بر آن نازک بدن، دل در برم چون بید می لرزد
پرستاران کنند از برگ گل، گر بستر خوابش
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۴۶
لقمه ای را ممسک از آزادگان دارد دریغ
از هما، این سگ ز خسّت، استخوان دارد دریغ
با کدام امّید دیگر، زندگانی کس کند؟
تیغش آبی از گلوی تشنگان دارد دریغ
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۵۴
من نازک دل از زخم زبان بسیار می رنجم
ز خنجر بیشتر، از حرف پهلودار می رنجم
اگر بیجا، ز من گردون ناهنجار می رنجد
نمی رنجم، ز طبع زودرنج یار می رنجم