عبارات مورد جستجو در ۱۰۷۶۰ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۰
گر در همه عمر خویش فرصت جوید
نا با من خسته دل حدیثی گوید
ناگاه ستیزۀ مرا چشم رقیب
چون دیدۀ نرگس از زمین بر روید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۴
آمد دی و دستهای فرو بست از کار
هر کاره که بود خلق، بنشست از کار
دست من و جام می کنون کز سرما
هم کار بشد ز دست و هم دست از کار
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۲
ماییم و وجودی ز عدم ناخوشتر
عیشی چو زمانه دم بدم ناخوشتر
وین طرفه که شد در طلب چیزی خوش
مرگ من و زندگی ز هم ناخوشتر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۴
هر شب ز تو جفت شیونم تا بسحر
چون صبح ز غم دم نزنم تا بسحر
وین جامۀ خواب را که نامش پلکست
بر مردم دیده نفکنم تا بسحر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۰
در خون جگر شدم نهان چون ساغر
بر بسته بقصد خود میان چون ساغر
در روی کسی که می خورد خون دلم
می خندم ازمیان جان چون ساغر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۶
کس در غم نیستی نماند همه عمر
باشد که بکام بگذاراند همه عمر
آتش نه نخست زاد در سوخته یی؟
بس اطلس آتشی دراند همه عمر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۷۳
از دیدن من چشم تو شد زان سان سیر
از بس غم دل کرد مرا از جان سیر
باور نکند کسی که بر خوان وصال
گشتند دومست از جگری بریان سیر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۴
بگذشت و مرا اشک روان بود هنوز
وندر تن من باقی جان بود هنوز
می گفت و مرا گوش بدان بود هنوز
بیچاره فلانیست، جوان بود هنوز
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۱
از حال من سوخته خر من بررس
شرح غم هجر خواهی از من بررس
گر درد دل منت ز من باور نیست
ای دوست روا بود، ز دشمن بررس
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۹
این آتش غم که بر جگر می کشمش
بگداخت مر از بس که بر می کشمش
ماننده شمعم که مرا آتش عشق
در پای آورد و من بسر می کشمش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۰
بیزار شدم بی تو زهر آسایش
خود چون باشد بعشق در آسایش
آسایش من از دم باد سحرست
بیمار دهد وقت سحر آسایش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۱
زین پس نکنم شکایت این دل ریش
کز دیده فتاد غصۀ من کم و بیش
این عشق بتنگنای دل راه نبرد
تا دیده نداشت روشنایی در پیش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۳
بگشاد بخنده لعل جان پرور خویش
تا بگشادم بگریه چشم تر خویش
او مایۀ شادیت و من کان غمم
او گوهر خود نمود و من گوهر خویش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۲
یاری که ندارد از لبش جام طمع
کردیم درو بر غم ایام طمع
بنگر تو بدین دست و دل و کیسه و صبر
سودای که می برم من خام طمع
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۳
یاری که ز عشق اوست جانم غمناک
گل پیرهن از رشک رخش دارد چاک
در خاک نگه کرد چو رخسارم دید
یعنی که یکی اند بچشم زر و خاک
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۵
چون دید فسرده بر رخم ده تو اشک
کرد از رخ من باستین یکسو اشک
شمعم که مرا بریش خند آن دلبند
سر می برد و می سترد از رواشک
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۱
از بس که چکیدست مرا از هر رگ
خون بر مژه همچنان که بر نشتر رگ
همچون نی و چنگم که نماندست مرا
مه مغز در استخوان و نه خون در رگ
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۳
کس لب بطرب بخنده نگشوده امسال
از فتنه جهان دمی نیاسود امسال
در خون گلم که چهره بنمود امسال
با وقت چنین چه وقت گل بود امسال؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۱
از حد چو برفت ماجرای من و غم
گفتم که بنامه در از آن شرح دهم
خود ز آب سرشک و آتش سینه بهم
نه رنگ دوات ماند و نه آب قلم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۳
ای شب بستان درازی از صبح بوام
مگذار که باز خندد امشب لب بام
در عمر خود امشبم بدام آمد مرغ
گر صبح بخندد بر مد مرغ از دام