عبارات مورد جستجو در ۱۰۷۶۰ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۵
جام طربم زناگه از دست افتاد
کارم ز فرا ز چرخ در پست افتاد
در چشمۀ زندگانیم ماهی عمر
از پنجۀ روزگار در شست افتاد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۰
یک روز فلک کار مرا ساز نداد
هرگز سوی من بخت خوش آواز نداد
یک شب نفسی از سر شادی نزدم
کآن روز بدست صد غمم باز نداد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۸
چون دید بر آورده غم از جانم گرد
بی فایده بسیار پشیمانی خورد
بگذشت و همی گریست، می گفت بدرد
خوی بد من کار چنین داند کرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۹
دوش آن دل خون گشتۀ محنت پرورد
جان هم بغم تو داد بر بستر درد
چشمم بنخفت تا برو آبی ریخت
پس هم بسر کوی تو در خاکش کرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۰
اشکیم ز اندازه برون می بارد
کم بود ازین سان که کنون می بارد
جابی برسد تنگی عالم دل
کز ابر دو چشمم همه خون می بارد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۴
امروز ملالی بکمالم دارد
باور نکنی که بر چه حالم دارد
از هر چه بر اندیشۀ مردم گذرد
زان چیز وزعکس آن ملالم دارد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۷
شاخ ارز شکوفه شکل پروین دارد
آن هم ز سرشک من غمگین دارد
از ناله من کوه بدان سنگ دلی
از لاله بدامن دل خونین دارد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۱
بی روی تو صبر ازین فزون نتوان کرد
چون بتوان کرد صبر، چون نتوان کرد؟
با خون دلم مهر تو آمیخت چنانک
بی خون دلش ز دل برون نتوان کرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۲
دل خوی فراقفای غم خوردن کرد
در بندگیت هر چه توان کردن کرد
تا داشت رگی در تن و خونی در رگ
خدمت چو صراحی برگ گردن کرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۹
غمگین دل من غم همه عالم خورد
هر کجا که غمی دید همه در هم خورد
ناخورده غنی نماند شاید که کنون
شادیّ دلم خورم که چندین غم خورد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۰
گردون چو غم زشت و نکومی نخورد
این شکر و شکایت اندرو می نخورد
وین صبح که هر نفس دهان بگشاید
جز آب حیات ما فرو می نخورد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۳
نه عقل ز کار من شماری گیرد
نه در دل من صبر قراری گیرد
اشکی که بخون جگرش پروردم
هر لحظه ز چشم من کناری گیرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۶
شاید که دلم بمن نمی پردازد
کز غصه بخویشتن نمی پردازد
دانی که چرا نیم گریزد ز غمت؟
کز غم بگریختن نمی پردازد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۷
شمعم که چو باد هوسم بر سر زد
بر تارک من افسر خاکستر زد
آب از چشمم دست بدامن درزد
و آتش ز دلم سر بگریبان برزد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۹
از دست بشد دلی که صد جان ارزد
وز تن گهری بشد .......ان ارزد
افسوس که در کار جهان ضایع شد
عمری که از آن دمی ......... ان ارزد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۰
بر سوز دل من دل آتش سوزد
آب از نم چشم من تری اندوزد
شب تیرگی از روز سیاهم توزد
غم ناخوشی از حالت من آموزد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۴
شمعم که چو غم بقصد من برخیزد
صد خصم مرا ز خویشتن برخیزد
دل خنده زنان برآورد جان ز گلو
جان رقص کنان از سر تن برخیزد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۷
شمعم که غذای چشمم از نم باشد
خنده همه گریه سور ماتم باشد
شادی و طرب بخواب بینم گه گاه
وان نیز چو بیدار شوم غم باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۹
چون چنگ تو تارگیم در تن باشد
در گوش زمانه نالۀ من باشد
درماتم و سور هر کجا خواهی گیر
راه من و شمع برگرستن باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۱
نالیدن بلبل ار چه موزون باشد
از نالۀ او مرا جگر خون باشد
گل در بر بلبل این چنین می نالد
تو دور ز من نالۀ من چون باشد