عبارات مورد جستجو در ۸۴۵۶ گوهر پیدا شد:
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۷
رفت آنکه دل به محنت، آسوده بود ما را
چشم از فسانه غم، شب می غنود ما را
زین پیشتر ز چشمم، جاری دو جوی خون بود
اکنون هزار چشمه، از دل گشود ما را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۵
هجوم گریهٔ تلخ و خروش ناله های من
شکر خواب بهاران شد، غزال شیر مستش را
زگلشن بوی خون تازه دل بر دماغم زد
دهان غنچهٔ گستاخ، بوسیده ست، دستش را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۳۰
قامت شده‌ست خم، من دیرینه سال را
باید به روی تیغ تو دید، این هلال را
چرخی که کاست، وقت تمامی، هلال را
کی نقص شان ما ننماید کمال را
مهر خموشیم، سپر زخم ذلت است
با دست رد چه کار لب بی سؤال را؟
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۴۵
جام عتاب داده ای، غمزه کینه خواه را
زهر به کاسه کردهای، چاشنی نگاه را
پنجه به کینه می زنی، با دل چاک چاک من
بی خبرانه نشکنی، شانه زلف آه را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۵۶
غم دل از می و مطرب مرا فزود اینجا
ترانه را چه اثر؟ باده را چه سود اینجا؟
تو در کنار رقیبانی و من آه کشم
عجب که آتشم آنجا فتاده دود اینجا
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۵۸
ترانه کرد صریر نیم، دراز اینجا
که دیگری نشود داستان طراز اینجا
درین دیار به حال هنر که پردازد؟
فتاده در عدم آباد، امتیاز اینجا
سماع دیر مغان کن، ز تار عود دلم
گشوده ناخن غم، پرده های ساز اینجا
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۶۰
هرزه دراست در رهش، سینه چاک چاک ما
گوشزد اثر نشد، نالهٔ دردناک ما
سرمهٔ چشم مور شد، سوده استخوان من
کم نگهانه تا بهکی می گذری ز خاک ما؟
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۶۴
ندید از گرد راهش، دیده هرگز سرمه واری را
ازین ره، کار دشوار است، چشم انتظاری را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۶۶
خاک آسوده، چو سیماب شد ازگریهٔ ما
آستین، حلقهٔ گرداب شد از گریهٔ ما
آنقدر نیست که بر دیدهٔ دشمن ریزیم
خاک این غمکده نایاب شد، ازگریهٔ ما
چه عجب گر فلک، از زاری ما گردد نرم؟
دل سنگین بتان، آب شد از گریهٔ ما
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۷۶
افروخت بخت تیره، ز اشک مدام ما
چون داغ لاله، بی شفقی نیست شام ما
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۰۶
ایّام غمم، مرا بهار است
مژگان رگ ابر آبدار است
طرح عیشی چرا نریزم؟
دامان دلم پر از غبار است
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۱۹
مدتی شد که در این بزم سخن سازی نیست
گوش چندان که دهم، زمزمه پردازی نیست
یا رب از زخم دلم زحمت مرهم بردار
غیر این روزنهٔ فیض، در بازی نیست
آنکه یک عمر، در این تنگ قفس داشت مرا
گیرم آزاد کند، قوت پروازی نیست
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۵۱
به دنیا قدر ارباب مذلت بیش می باشد
کف سائل ز اعضای دگر، در پیش می باشد
شکایت نیست مطلب، چون جرس گر ناله پردازم
فغانی در نهاد سینه های ریش می باشد
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۶۶
به رنگین جلوه ای در خون کشیدی، گوشه گیران را
ز شادی بخیه های خرقه ها چاک کفن ها شد
پر از مضمون عبرت مانده ام، پیچیده طوماری
ز پیری قامت فرسوده ام، صرف شکن ها شد
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۶۸
ساقی مباد عیدی ما کوتهی شود
پیمانهٔ هلال پر از می، تهی شود
خود در عزای خویش نشیند به زندگی
بیمار عشق را، چو امید بهی شود
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۷۰
کی نشئهٔ صهبا، دل غمناک گشاید؟
می چون نتواند گره تاک گشاید
کار جگر سنگ، سپرداری دل نیست
چون شست ستم، غمزهٔ بی باک گشاید
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۸۱
مباد، نفس ز قید خرد گشاده شود
بلاست چون سگ درّنده، بی قلاده شود
حریف درد تو اکنون نمی شود دل من
که زور باده، کهن چون شود زیاده شود
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۹۰
دل از وحشت سرای عالم غدّار می گیرد
که مست آسوده حال و محسب هشیار می ‎گیرد
دماغ افسرد از آن گلشن،که بر روی هوسناکان
قضا در می گشاید، رخنهٔ دیوار می گیرد
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۹۳
یکایک از نظرم نور پیکران رفتند
ستاره های شب افروزم از میان رفتند
به زمهریر جهان، هم صفیر زاغانم
خزان رسید و گل افسرد و بلبلان رفتند
ز خون دل شکنم بعد از این خمار، مگر
به سنگ، لاله قدح زد که می کشان رفتند
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۰۱
به دل گفتم که خواهد غمزهٔ نامهربان آمد
چو رفت این بر زبانم، تیر ناگه بر نشان آمد