عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۰۱
من دل زتو برنمی کنم فارغ باش
در پای تو سر می فکنم فارغ باش
تا در تنم از جان رمقی خواهد بود
من بی تو یکی دم نزنم فارغ باش
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۰۴
از عشق چنان است دل مسکینم
کز عشق تو با جان خود اندر کینم
سبحان الله به هر چه در می نگرم
از غایت آرزو تو را می بینم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۰۶
پیش سخن و مذهب و کیشت میرم
پیش لب و چشم نوش و نیشت میرم
چون زندگی جان من از نیش تو است
من چون میرم به نوش نیشت میرم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۰۷
پیش از تو دل از جان و جهان برگیرم
بعد از تو جهان را به جوی نپذیرم
من زنده بدان شدم که پیشت میرم
من چون [رَوم] از پست که پیشت میرم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۰۹
گه بوی خوشت زپیرهن می شنوم
گه شرح غمت ز مرد و زن می شنوم
ور هیچ نباشد کسکی بنشانم
کاو نام تو می گوید و من می شنوم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۱۰
می آیم وز شوق چنان می افتم
کاندر یک پا بر سر جان می افتم
چشمم به تو در می نگرد وز شادی
می مالم چشم و در گمان می افتم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۱۱
باد تو به هر صبوح مفتوح من است
در هر خوابی خیال تو روح من است
ممکن نبود جان مرا بیم زوال
تا بوی تو در مشام مجروح من است
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۱۲
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوش است چون دوست دروست
از دیده به دوست فرق کردن نه نکوست
یا اوست به جای دیده یا دیده خود اوست
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۲۳
العمر مضی وفاتنی المطلوبُ
لَا القلبُ اطاعنی و لا المحبوبُ
دمعی و دمی کلاهما مسلوبُ
یا یوسُف صل فانّنی یعقوبُ
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۲۸
زان روز که چشم من به رویت نگریست
نگذشت شبی که از غمت خون نگریست
بشتاب که دل بی تو نمی داند زیست
دریاب که جان بی تو نمی داند زیست
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۲۹
تا دست وصال تو نگیرم در دست
وز دولت مسکونت نگردم سرمست
نی لب روزی به خنده خواهم بگشاد
نه چشم شبی زگریه خواهم در بست
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۳۰
امروز که یار من مرا مهمان است
بخشیدن جان و دل مرا پیمان است
دل را خطری نیست، سخن در جان است
جان افشانم که وقت جان افشان است
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۳۱
در حسرت آنم که شبی در کویت
باد سحری به من رساند بویت
جان و دل خویش را کنم در ساعت
قربان کسی که دیده باشد رویت
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۳۴
بر من سپه هجر تو پیروز مباد
جز سوز تو در دلم دگر سوز مباد
آن شب که مرا با تو وصالی باشد
تا صبح قیامت ندمد روز مباد
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۳۵
گفتم که زرخ پردهٔ عزّت بردار
بسیار کس اند منتظر آن دیدار
نیکو سخنی بگفت آن زیبا یار
دیدار قدیم است برو دیده بیار
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۳۶
دست من و دامن تو امشب زنهار
از دامن صبح امشبی دست بدار
خون من و گردن تو امشب تا روز
در گردن صبح امشبی دست مدار
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۳۷
ای شب تو ره وصل سحرگه مَسپَر
وای صبح تو امشبی به شب در منگر
ای شب تو بگفتی که منم پردهٔ وصل
وز پرده برون میای واین پرده مَدَر
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۳۸
آن شب که زبختم گرهی بگشاید
شب بین که چه کوتاه قبا می آید
یا رب تو به شب وصل سحرگه منمای
تا صبح فراق شب مرا ننماید
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۳۹
من در غم تو مُردم و تو بی غم از این
نپسندی اگر کنند با تو هم از این
از تو چو به دیدنی قناعت کردم
تو نیز روا مدار آخر کم از این
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۴۰
بالله ترفقوا بقلب مجروح
وارحم دنفا بین یدیکم مطروح
قد سیّرنی الفراق ابکی وا نوح
من غاب عن الحبیب لابدّ یَنوح