عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۹۷
با دل گفتم مشکلت آسان نشود
با یار سر تو هرگز آسان نشود
باری سر خویش گیر ازو دست بدار
دل گفت همه شود ولی آن نشود
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۰۰
از دیده چه گویم که ازو دارم غم
وز دل چه خبر دهم که بودش همدم
القصّه دل و دیده فتادند به هم
تا درد مرا هیچ نباشد مرهم
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۰۲
ای دل دَرِ غم گشاده ای می بینم
در دام بلا فتاده ای می بینم
از یار کناره کرده ای می دانم
دل در دگری نهاده ای می بینم
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۱۶
با یار چرا چنین صبوری ای دل
افتاده به دنبال غروری ای دل
نزدیک آمد رفتن و هستی غافل
انصاف بده زکار دوری ای دل
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۲۱
اندر طلب وصل تو ای سرو روان
انگشت نمای خلق و رسوای جهان
کامی زلبت ندیده وانگه ما را
در هر دهنی فتاده بینی چو زبان
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۲۲
اندر طلبت گرچه به سر می پویم
رخساره به خوناب جگر می شویم
چون در نگرم تو با منی من غلطم
سررشتهٔ خود جای دگر می جویم
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۲۴
پیوسته تو را به صد هوا می طلبم
وین درد غم تو را دوا می طلبم
چون می نگرم کانچ منم جمله تویی
من غافلم از خود که تو را می طلبم
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۲۵
هر چند که من به خویشتن می نرسم
وز محنت دل به شغل تن می نرسم
بر نامه و نامه بر حسدها دارم
کایشان به تو می رسند و من می نرسم
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۲۶
غمگین غمگین به سوی تو می پویم
مسکین مسکین بر تن خود می مویم
پنهان پنهان روز و شبت می جویم
آسان آسان به ترک تو چون گویم
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۳۱
جانم شب و روز از تو نشان می طلبد
و احوال تو پیدا و نهان می طلبد
این طرفه که از هر که نشان می طلبم
او نیز چو من تو را به جان می طلبد
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۳۲
دل گر نظری کند به روی تو کند
جان گر گذری کند به کوی تو کند
بیچاره کسی که جست و جوی تو کند
جان در سر سرّ گفت و گوی تو کند
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۳۴
ترسم که اگر در طلبش نشتابی
بر آتش حسرت دل خود را تابی
تا اینجایی ترک خوش آمد می کن
تا هرچ به آمده است آنجا یابی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۳۵
حاشا که من از خاک درت برخیزم
وز لعل لب چون شکرت برخیزم
در آرزوی زلف خم اندر خم تو
چون موی شدم کی زسرت برخیزم
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۵۸
از طعم لب تو در شکر چیزی هست
وز نور رخ تو در قمر چیزی هست
منکر مشو ای دوست که در عالم فقر
بیرون ز سر و ریش دگر چیزی هست
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۰۳
افکند بتی به بت پرستی ما را
او راست خبر که نیست هستی ما را
زان می که شب وصال با هم خوردیم
تا روز قیامت است مستی ما را
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۰۶
دانم که زنیستی تو هستم کردی
پس از بد و نیک هر چه هستم کردی
من مستم و شک نیست که اصحاب کرم
بر مست نگیرند و تو مستم کردی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۲۹
تخمی دو سه بی وقت بپاشیم مگر
حالی به دروغ بر تراشیم مگر
عمری به هوس با دگران ما کردیم
روزی دو سه نیز با تو باشیم مگر
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۶۹
ای دل عمری گذاشتی در پندار
وقت است که از خواب درآیی یک بار
رو کشتهٔ تیغ عشق شو در غم او
افسوس نباشد که بمیری مردار؟
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۷
تا بستهٔ جان و خستهٔ تن باشم
در دوستی ات به کام دشمن باشم
از خود چو برون شوم تو را می بینم
پس پرده میان من و تو من باشم
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۴۴
اسرار ورا اگر نهان خواهی کرد
خود را به ره عشق عیان خواهی کرد
دلدار بهای وصل جان خواهد جان
بسم الله اگر به ترک جان خواهی کرد