عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۷۷
آویختم ایجان دلکی در کویت
از طاق دو ابروت بیکتا مویت
تو جان منی و روشنست این همه را
کز تست حیاتم و نبینم رویت
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۸۶
آنمه سوی ما چون نظر سعد نداشت
با ما ز تحملات چیزی نگذاشت
خوشوقت دلم که گفتم انگار نبود
بر لوح ضمیر نقش انگاشت نگاشت
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۸۷
ای لعل لبت مایه ده آبحیات
بوسی بده از نصاب حسنت بزکات
دامن زمن اندر مکش ایجان و جهان
کز صحبت چوب بید نگریخت نبات
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۸۸
از لاله تر روی تو خوش رنگترست
وز سرو سهی قد تو خوش هنگترست
چون لاله نگین تست میگون لب تو
از حلقه جانم دهنت تنگترست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۹۱
ایگل خجل از عارض چون نسترنت
دل بسته آن پسته شکر شکنت
گفتی که نماز شام آیم بر تو
دیدیکه چو صبح اول آمد سخنت
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۹۴
از بس که دلم با سر زلف تو نشست
چون زلف تواش فتاد صد گونه شکست
رخسار توام کرد چنین شوریده
آری ز گلست شورش بلبل مست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۹۶
بیروی تو دل صبور گردد هیهات
یا از غم تو نفور گردد هیهات
چون زلف خودار سرش ببری صد بار
یکدم ز رخ تو دور گردد هیهات
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۹۷
بر عارض آن بت که توان تن ازوست
خالیست که بدحالی مرد و زن ازوست
گوئی که مگر سیاهی چشم منست
ز آنروی که روشنی چشم من ازوست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۹۸
بر اوج فلک دوش چو خورشید بگشت
بر من ز فراق یار دانی چه گذشت
گردون ستمکاره بتیغ خورشید
خون دل من ریخت درین نیلی طشت
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۹۹
بیزحمت مشاطه رخت همچو مهست
بیمنت سرمه چشم مستت سهیست
از دانه دل تراست بر خرمن ماه
خالی که از و حال جهانی سهیست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۰
بیوصل تو کار دل قوی با خلل است
هجران تو رهزن بقا چون اجل است
رویت بصفا میان خوبان جهان
چون ملت اسلام میان ملل است
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۱
بی خنده آن پسته شکر شکنت
کس را چه خبر که هست یا نی دهنت
چون خط مسلسل است بررق حریر
از سنبل تر سلسله ها بر سمنت
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۲
با روی چو روزت بقمر حاجت نیست
با پسته شورت بشکر حاجت نیست
می روشن و شب تیره و مجلس خلوت
گفتن که چها گشت دگر حاجت نیست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۳
بر من صنما جور تو امروزی نیست
یکذره ترا رحمت و دلسوزی نیست
تو شاد بزی که با چنین خو که تراست
جز غم ز تو ام هیچ دگر روزی نیست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۵
دردا که گل و موسم گلزار گذشت
بلبل ز گلستان بسوی خار گذشت
خوشوقت کسی که از همه فار غبال
عمرش بتماشای رخ یار گذشت
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۰
تا از چمن آن سرو خرامان بگذشت
درد دل آزرده ز درمان بگذشت
چون ابر بهار از آنسبب گریانم
کز گلشن ملک آن بت خندان بگذشت
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۲
تا یار بحج رفت ز ما ببریدست
جرمی چو نکردیم چرا ببریدست
از مروه و مروت اینقدر آوردست
کز صحبت اخوان صفا ببریدست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۴
تن در غمش از هلال باریکترست
و آنماه شب چارده ز من بیخبرست
او خنده زنان چون گل و چون ابر مرا
با گریه بهم ناله و سوز جگرست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۶
تا آبله رخ بر رخ دلدار ز دست
بر حسن هزار مهر پرگار ز دست
گوئی که مگر بلبل شیدا بصبوح
بر گل ز سر نشاط منقار ز دست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۷
تا چند کشم صد ضرر از چشم خوشت
هرگز نشوم بر حذر از چشم خوشت
چون نرگس و زر کنم من از دیده برون
تا دل بخرد یک شرر از چشم خوشت