فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۲
زدی چو در دلم آتش مکش چو شعله سر از من امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۶۱
باز آمد آنکه سوختهٔ اوست ؟ جان من هاتف اصفهانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱
گر فاش شود عیوب پنهانی ما عمعق بخاری : مقطعات و اشعار پراکنده
شمارهٔ ۱۱
اندر زمانه جود تو تنگی رها نکرد کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۵
چو بیتی به بیت خود نمدی رشیدالدین میبدی : ۱۲- سورة یوسف- مکیة
۵ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ» قراءت یعقوب بفتح سین است بر معنى مصدر، اى الحبس احبّ الىّ، باقى بکسر سین خوانند و هو اسم المکان، یعنى نزول السّجن احب الىّ. و این آن گه گفت که آن زنان مصر که در دعوت زلیخا بودند روى به یوسف نهادند که چرا سیّده خویش را و خداوند خویش را فرمان نبرى و بصحبت وى تبجّح ننمایى و شادى نیفزایى؟ گهى بلطف مىگفتند، گهى بعنف، او را بحبس و زندان تهدید مىکردند تا یوسف از آن ضجر گشت و دلتنگ شد و در دفع کید ایشان استعانت باللَّه کرد گفت: ربّ اى یا ربّ لان احبس احبّ الىّ من ان اکون مطلقا اسمعهنّ یدعوننى الى معصیتک «وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ» اى کید امرأة العزیز و کید النّساء اللاتى رأین یوسف، «أَصْبُ إِلَیْهِنَّ» اى الّا تعصمنى اصب الیهنّ، امل بطبعى الى اجابتهنّ فى المساعدة على امرها و قیل کلّ واحدة منهنّ دعته الى نفسها فلذلک قال اصب الیهنّ. یقال صبا الرّجل الى المرأة مال الیها یصبو صبوا و صبى و صباء اذا کسرت قصرت و اذا فتحت مددت و الصّبى رقة الهوى، «وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ» اى ممّن جهل حقّک و خالف امرک «فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ» اى اجاب اللَّه له مىگوید اللَّه تعالى دعاء یوسف اجابت کرد و معنى دعا در ضمن این کلمه است که: و الّا تصرف عنى کیدهنّ، یعنى استجاب له، «فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ» و کفّ عنه احتیالهنّ، «إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» بحاله و حالهنّ. و قیل السّمیع لدعاء الدّاعى، العلیم باخلاصه. یقال هذه الآیة ردّ على المعتزلة الجهمیّة فیما یزعمون انّ الانسان مالک نفسه لا یحتاج الى عصمة ربّه على المعاصى و هذا نبى اللَّه یوسف یدعو بصرف کیدهنّ عنه علما منه بانّ العصمة هى الّتى تنجیه و تحول بینه و بین المعصیة فاخبر اللَّه عن اجابة دعوته و صرف عنه کیدهنّ کما ترى. سلمان ساوجی : جمشید و خورشید
بخش ۲۰ - راز گفتن جمشید با پدر و مادر
در آخر غنچه این راز بشکفت امام خمینی : رباعیات
فلسفه
فاطی که فنون فلسفه میخواند ملا احمد نراقی : مثنوی طاقدیس
بخش ۱۳۲ - حکایت جوانی که پدرش او را زن داد و گریختن داماد شب زفاف
کرد داماد آن نیای مهربان هاتف اصفهانی : ماده تاریخها
شمارهٔ ۴۵
محیط مروت که جوید نقاب فرخی سیستانی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۱
تا نبود چون همای فرخ کرگس عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۰۸
عشق بالای کفر و دین دیدم خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۷
ساقی رخ من رنگ نمیگرداند هاتف اصفهانی : ماده تاریخها
شمارهٔ ۴۴
هزار حیف که از گلشن جهان آخر ادیب صابر : قصاید
شمارهٔ ۹۹
کرا نیست دل در کف دلبری رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۹ - النوبة الثالثة
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً الایة هر که مسلمان است بار احکام اسلام بر وى نه گران است. هر که صاحب دین است شعار دین بر دل وى شیرین است. موحد را نعمت توحید شاهد دل و دیده و جانست. مؤمن پیوسته بر درگاه خدمت بسته میان است. هر طینتى را دولتى است، و هر فطرتى را خدمتى است، و هر کسى را منزلتى. عباد الرحمن دیگرند و عبید الشیطان دیگر. مقبولان حضرت دیگرند و مطرودان قطیعت دیگر. یکى در حضرت راز ببانگ نماز شاد شود، و چون گل بر بار بشکفد، پیوسته منتظر آن نشسته، و از بیم فوت آن بگداخته! درویشى را دیدند بر پاى ایستاده، و سر در انتظار فرو برده، گفتند: اى درویش آن چیست که در انتظار وى چنین فرو شدهاى؟ گفت: طهارت کردهام و وقت راز درآمده، انتظار بانگ نماز میکنم. میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۲
تو بدگمان و مرا با تو نیست راه سخن سراج قمری : رباعیات
شمارهٔ ۱۲
من مِی خورم و هر که چو من اهل بود خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۹
داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۶۴
آنکس که مرا از نظر انداخته اینست
شمارهٔ ۳۵۲
زدی چو در دلم آتش مکش چو شعله سر از من امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۶۱
باز آمد آنکه سوختهٔ اوست ؟ جان من هاتف اصفهانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱
گر فاش شود عیوب پنهانی ما عمعق بخاری : مقطعات و اشعار پراکنده
شمارهٔ ۱۱
اندر زمانه جود تو تنگی رها نکرد کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۵
چو بیتی به بیت خود نمدی رشیدالدین میبدی : ۱۲- سورة یوسف- مکیة
۵ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ» قراءت یعقوب بفتح سین است بر معنى مصدر، اى الحبس احبّ الىّ، باقى بکسر سین خوانند و هو اسم المکان، یعنى نزول السّجن احب الىّ. و این آن گه گفت که آن زنان مصر که در دعوت زلیخا بودند روى به یوسف نهادند که چرا سیّده خویش را و خداوند خویش را فرمان نبرى و بصحبت وى تبجّح ننمایى و شادى نیفزایى؟ گهى بلطف مىگفتند، گهى بعنف، او را بحبس و زندان تهدید مىکردند تا یوسف از آن ضجر گشت و دلتنگ شد و در دفع کید ایشان استعانت باللَّه کرد گفت: ربّ اى یا ربّ لان احبس احبّ الىّ من ان اکون مطلقا اسمعهنّ یدعوننى الى معصیتک «وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ» اى کید امرأة العزیز و کید النّساء اللاتى رأین یوسف، «أَصْبُ إِلَیْهِنَّ» اى الّا تعصمنى اصب الیهنّ، امل بطبعى الى اجابتهنّ فى المساعدة على امرها و قیل کلّ واحدة منهنّ دعته الى نفسها فلذلک قال اصب الیهنّ. یقال صبا الرّجل الى المرأة مال الیها یصبو صبوا و صبى و صباء اذا کسرت قصرت و اذا فتحت مددت و الصّبى رقة الهوى، «وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ» اى ممّن جهل حقّک و خالف امرک «فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ» اى اجاب اللَّه له مىگوید اللَّه تعالى دعاء یوسف اجابت کرد و معنى دعا در ضمن این کلمه است که: و الّا تصرف عنى کیدهنّ، یعنى استجاب له، «فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ» و کفّ عنه احتیالهنّ، «إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» بحاله و حالهنّ. و قیل السّمیع لدعاء الدّاعى، العلیم باخلاصه. یقال هذه الآیة ردّ على المعتزلة الجهمیّة فیما یزعمون انّ الانسان مالک نفسه لا یحتاج الى عصمة ربّه على المعاصى و هذا نبى اللَّه یوسف یدعو بصرف کیدهنّ عنه علما منه بانّ العصمة هى الّتى تنجیه و تحول بینه و بین المعصیة فاخبر اللَّه عن اجابة دعوته و صرف عنه کیدهنّ کما ترى. سلمان ساوجی : جمشید و خورشید
بخش ۲۰ - راز گفتن جمشید با پدر و مادر
در آخر غنچه این راز بشکفت امام خمینی : رباعیات
فلسفه
فاطی که فنون فلسفه میخواند ملا احمد نراقی : مثنوی طاقدیس
بخش ۱۳۲ - حکایت جوانی که پدرش او را زن داد و گریختن داماد شب زفاف
کرد داماد آن نیای مهربان هاتف اصفهانی : ماده تاریخها
شمارهٔ ۴۵
محیط مروت که جوید نقاب فرخی سیستانی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۱
تا نبود چون همای فرخ کرگس عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۰۸
عشق بالای کفر و دین دیدم خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۷
ساقی رخ من رنگ نمیگرداند هاتف اصفهانی : ماده تاریخها
شمارهٔ ۴۴
هزار حیف که از گلشن جهان آخر ادیب صابر : قصاید
شمارهٔ ۹۹
کرا نیست دل در کف دلبری رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۹ - النوبة الثالثة
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً الایة هر که مسلمان است بار احکام اسلام بر وى نه گران است. هر که صاحب دین است شعار دین بر دل وى شیرین است. موحد را نعمت توحید شاهد دل و دیده و جانست. مؤمن پیوسته بر درگاه خدمت بسته میان است. هر طینتى را دولتى است، و هر فطرتى را خدمتى است، و هر کسى را منزلتى. عباد الرحمن دیگرند و عبید الشیطان دیگر. مقبولان حضرت دیگرند و مطرودان قطیعت دیگر. یکى در حضرت راز ببانگ نماز شاد شود، و چون گل بر بار بشکفد، پیوسته منتظر آن نشسته، و از بیم فوت آن بگداخته! درویشى را دیدند بر پاى ایستاده، و سر در انتظار فرو برده، گفتند: اى درویش آن چیست که در انتظار وى چنین فرو شدهاى؟ گفت: طهارت کردهام و وقت راز درآمده، انتظار بانگ نماز میکنم. میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۲
تو بدگمان و مرا با تو نیست راه سخن سراج قمری : رباعیات
شمارهٔ ۱۲
من مِی خورم و هر که چو من اهل بود خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۹
داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۶۴
آنکس که مرا از نظر انداخته اینست