فردوسی : پادشاهی اردشیر
بخش ۷
کنون بشنو از دخت مهرک سخن جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۹۶۱
از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان فریدون مشیری : لحظه ها و احساس
در کوه های اندوه
از دره های حیرت جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۹۶۰
به سعی در طلبش راه جستجو سر کن نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۳
در ضمیرم روز و شب نقش تو می بندد خیال صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۶۴
خراب حالی ما از درازی دست است ملکالشعرای بهار : مسمطات
مولودیه
امروز خدایگان عالم صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۹
چون گل ز ساده لوحی، در خواب ناز بودیم جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۹۵۸
تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن مولوی : دفتر پنجم
بخش ۱ - سر آغاز
شه حسامالدین که نور انجم است جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۹۵۷
چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا برون؟ خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۴۵
گرچه خاقانی از اصحاب فروتر بنشست رشیدالدین میبدی : ۷- سورة الاعراف
۱۰ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ الایة بدان که سرّ رسالت پیغامبران و حکمت فرستادن ایشان بخلق آنست که رب العالمین جل جلاله و عظم شأنه خلق را بیافرید، و ایشان را بدو صنف بیرون داد: صنفى اهل سعادت سزاى رحمت و کرامت، و صنفى اهل شقاوت سزاى عقوبت و نقمت. پیغامبران را فرستاد بایشان بشارت و نذارت را، چنان که گفت: رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ. بشارت سعدا راست اظهار مغفرت و رحمت را، و نذارت اشقیا را اظهار عزت و قدرت را. سعدا را گفت: وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً. اشقیا را گفت: بَشِّرِ الْمُنافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً. و اگر اللَّه خواستندى خلق ایمان آوردندى بىپیغامبران و بىسفیران و رسولان، لکن خواست که از بندگان خود لختى را گرامى گرداند برسالت خویش، و بر فرق ایشان نهد تاج کرامت خویش. نه بینى که هر یکى را از ایشان شرفى دیگر داد و نواختى و تخصیصى دیگر؟! خلیل (ع) را گفت: دوست من است: وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا. آدم (ع) را گفت: صفىّ من است: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ. موسى (ع) را گفت: کلیم من است: وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَکْلِیماً. عیسى (ع) را گفت: وَ رُوحٌ مِنْهُ. مصطفى (ص) را گفت: حبیب من است: ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى. امام سجاد علیهالسلام : با ترجمه حسین انصاریان
دعای 18 ) دعا در دفع بلا و طلب عافیت
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا دُفِعَ عَنْهُ مَا يَحْذَرُ ، أَوْ عُجِّلَ لَهُ مَطْلَبُهُ صائب تبریزی : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳
مبند دل به حیاتی که جاودانی نیست صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶
چشم می پوشی ازان رخسار جان پرور چرا؟ جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۹۵۶
چون شمع برافروختی از باده کشیدن مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳
چون خون نخسپد خسروا، چشمم کجا خسپد مها؟ سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۴۷
خردمندی را که در زمره اجلاف سخن ببندد شگفت مدار که آواز بربط با غلبه دهل بر نیاید و بوی عنبر از گند سیر فرو ماند جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۹۵۵
از آن دو لب چه گل کام می توان چیدن
بخش ۷
کنون بشنو از دخت مهرک سخن جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۹۶۱
از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان فریدون مشیری : لحظه ها و احساس
در کوه های اندوه
از دره های حیرت جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۹۶۰
به سعی در طلبش راه جستجو سر کن نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۳
در ضمیرم روز و شب نقش تو می بندد خیال صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۶۴
خراب حالی ما از درازی دست است ملکالشعرای بهار : مسمطات
مولودیه
امروز خدایگان عالم صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۹
چون گل ز ساده لوحی، در خواب ناز بودیم جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۹۵۸
تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن مولوی : دفتر پنجم
بخش ۱ - سر آغاز
شه حسامالدین که نور انجم است جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۹۵۷
چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا برون؟ خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۴۵
گرچه خاقانی از اصحاب فروتر بنشست رشیدالدین میبدی : ۷- سورة الاعراف
۱۰ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ الایة بدان که سرّ رسالت پیغامبران و حکمت فرستادن ایشان بخلق آنست که رب العالمین جل جلاله و عظم شأنه خلق را بیافرید، و ایشان را بدو صنف بیرون داد: صنفى اهل سعادت سزاى رحمت و کرامت، و صنفى اهل شقاوت سزاى عقوبت و نقمت. پیغامبران را فرستاد بایشان بشارت و نذارت را، چنان که گفت: رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ. بشارت سعدا راست اظهار مغفرت و رحمت را، و نذارت اشقیا را اظهار عزت و قدرت را. سعدا را گفت: وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً. اشقیا را گفت: بَشِّرِ الْمُنافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً. و اگر اللَّه خواستندى خلق ایمان آوردندى بىپیغامبران و بىسفیران و رسولان، لکن خواست که از بندگان خود لختى را گرامى گرداند برسالت خویش، و بر فرق ایشان نهد تاج کرامت خویش. نه بینى که هر یکى را از ایشان شرفى دیگر داد و نواختى و تخصیصى دیگر؟! خلیل (ع) را گفت: دوست من است: وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا. آدم (ع) را گفت: صفىّ من است: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ. موسى (ع) را گفت: کلیم من است: وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَکْلِیماً. عیسى (ع) را گفت: وَ رُوحٌ مِنْهُ. مصطفى (ص) را گفت: حبیب من است: ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى. امام سجاد علیهالسلام : با ترجمه حسین انصاریان
دعای 18 ) دعا در دفع بلا و طلب عافیت
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا دُفِعَ عَنْهُ مَا يَحْذَرُ ، أَوْ عُجِّلَ لَهُ مَطْلَبُهُ صائب تبریزی : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳
مبند دل به حیاتی که جاودانی نیست صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶
چشم می پوشی ازان رخسار جان پرور چرا؟ جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۹۵۶
چون شمع برافروختی از باده کشیدن مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳
چون خون نخسپد خسروا، چشمم کجا خسپد مها؟ سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۴۷
خردمندی را که در زمره اجلاف سخن ببندد شگفت مدار که آواز بربط با غلبه دهل بر نیاید و بوی عنبر از گند سیر فرو ماند جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۹۵۵
از آن دو لب چه گل کام می توان چیدن