عبارات مورد جستجو در ۱۰۷۶۰ گوهر پیدا شد:
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۶
در دست غمت دلم زبونست این بار
وین کار ز دست من برونست این بار
وین طرفه که با تو نرد جان می‌بازم
دست تو بهست ودست خونست این بار
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۷
دل محنت تازه چاشنی کرد آخر
سوگند هلاک جان من خورد آخر
عشقی که فرود برد جهانی به زمین
می‌جست و هم از زمین برآورد آخر
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۹
ما با این همه غم با که گساریم آخر
وین غصه دمی با که برآریم آخر
کس نیست که با او نفسی بتوان زد
تنها همه عمر چون گذاریم آخر
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۶
ای چرخ نفور از جفای تو نفیر
وی بخت جوان فغان از این عالم پیر
ای عمر گریزان ز توام نیست گزیر
وی دست اجل ز دست غم دستم گیر
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۰
از آرزوی خیال تو روز دراز
در بند شبم با دل پر درد و نیاز
وز بی‌خوابی همه شب ای شمع طراز
می‌گویم کی بود که روز آید باز
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۱
ای دست تو در جفا چو زلف تو دراز
وی بی‌سببی گرفته پای از من باز
دی دست زاستین برون کرده به عهد
وامروز کشیده پای در دامن ناز
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۲
آن شد که من از عشق تو شبهای دراز
با مه گله کردمی و با پروین راز
جستم ز تو چون کبوتر از چنگل باز
رفتم نه چنان که دیگرم بینی باز
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۳
زان شب که به روز برده‌ام با تو به ناز
روز و شبم از غمت سیاهست و دراز
بس روز چنین بی‌تو به سر خواهم برد
تا با تو شبی چنان به روز آرم باز
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۸
آن دل که تو دیده‌ای فکارست هنوز
وز عشق تو با نالهٔ زارست هنوز
وان آتش دل بر سر کارست هنوز
وان آب دو دیده برقرارست هنوز
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۱
ای ماه ز سودای تو در آتش تیز
چون سوخته گشتم آبرویم بمریز
چون چرخ ستیزه‌روی با من مستیز
من در تو گریختم تو از من مگریز
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۴
در منزل دل غم تو می‌آید و بس
در سکنهٔ جان غم تو می‌باید و بس
تا صبح جمال فتنه‌زای تو دمید
گویی که ز شب غم تو می‌زاید و بس
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۵
روزی که کنم هجر ترا بر دل خوش
گویم چه کنم تن زنم اندر آتش
چون راست که در پای کشم دامن صبر
عشق تو گریبان دلم گیرد و کش
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۱
در منزل آبگینه هنگام درنگ
چون بی‌تو دل شکسته را دیدم تنگ
گفتم که چگونه‌ای دلا گفت مپرس
چونانک در آبگینه اندازی سنگ
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۴
آخر شب دوش بی‌تو ای شمع چگل
بگذشت و گذاشت در غمم خوار و خجل
تو فارغ و من به وعده تا روز سپید
در بند تو بنشسته و برخاسته دل
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۷
زین عمر به تعجیل دوان سوی زوال
دانی که جهان چه آیدم پیش خیال
دشتی آید ز درد دل میلامیل
طشتی آید ز خون دل مالامال
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۵
دردا که فرو شد لب شادی را غم
پر گشت و نگون گشت پیمانهٔ غم
دشواری بیش گشت و آسانی کم
واین ماند ز عالم که دریغا عالم
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۲
هر مرحله‌ای که رخت برداشته‌ام
از خون جگر مرحله تر داشته‌ام
از تو خبر وصل مبادم هرگز
گر بی‌تو ز خویشتن خبر داشته‌ام
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۳
با یاد تو ای ریخته عشقت آبم
نشگفت اگر بود بر آتش خوابم
روی از غم چون تویی چرا برتابم
تا به ز غمت کدام شادی یابم
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۴
بختی نه کزو نصیب جز غم یابم
روزی نه که در جهان دو همدم یابم
شادی مگر از جهان برونست از آنک
هرچند که بیش جویمش کم یابم
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۵
من غره به گفتار محال تو شدم
زان روی سزای گوشمال تو شدم
وین طرفه که آزمود صد بار ترا
هم باز به عشوه در جوال تو شدم