عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۷
برخیز و دوای این دل تنگ بیار
وان بادۀ مشک بوی گل رنگ بیار
اخلاط مفرّح دل ار می سازی
یاقوت می و بریشم چنگ بیار
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۹
من کشتۀ هجرم از وصالم چه خبر؟
تشنه جگرم زاب زلالم چه خبر؟
زلف تو و غمزه را ز حالم چه خبر؟
دیوانه و مست را ز عالم چه خبر؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۴
ای در فن عشق هر دمت رای دگر
خورشید رخ تو عالم آرای دگر
در مذهب عاشقی روا کی باشد
خانه دل ما وطن ترا جای دگر؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۷۳
از دیدن من چشم تو شد زان سان سیر
از بس غم دل کرد مرا از جان سیر
باور نکند کسی که بر خوان وصال
گشتند دومست از جگری بریان سیر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۲
خرم رخ تو دژم مبادا هرگز
شادان دل تو به غم مبادا هرگز
در عشق تو گر تنم شد از مویی کم
مویی ز سر تو کم مبادا هرگز
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۷
چشم تو اگر چه ناتوانست او نیز
جان تو که هم بلای جانست او نیز
دل دست حمایت به سر زلف تو برد
می بینم و هم زیر میانست او نیز
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۸
احوال منت باور اگر نیست ز کس
ور این دو گواهت از رخ و اشک نه بس
بیماری من بچشم خود می بینی
آشفتگیم نیز ز زلفت بررس
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۹
این آتش غم که بر جگر می کشمش
بگداخت مر از بس که بر می کشمش
ماننده شمعم که مرا آتش عشق
در پای آورد و من بسر می کشمش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۴
گل گفت اگرت هست بتی مه وش خوش
با من بنشین و بر رخش می کش خوش
من بر دل خویش کرده ام آتش خوش
زان عمر بکام دل گذارم خوش خوش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۵
ای بر دل من خشم تو چون ناز تو خوش
چون موسم گل وقت من از ساز تو خوش
چون چنگ خود امشب ار بسازی با ما
ما نیز برآییم چو آواز تو خوش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۰
بیزار شدم بی تو زهر آسایش
خود چون باشد بعشق در آسایش
آسایش من از دم باد سحرست
بیمار دهد وقت سحر آسایش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۱
زین پس نکنم شکایت این دل ریش
کز دیده فتاد غصۀ من کم و بیش
این عشق بتنگنای دل راه نبرد
تا دیده نداشت روشنایی در پیش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۳
بگشاد بخنده لعل جان پرور خویش
تا بگشادم بگریه چشم تر خویش
او مایۀ شادیت و من کان غمم
او گوهر خود نمود و من گوهر خویش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۸
دل پیشکشت جان و تن آورد چو شمع
آب از لب تو بر دهن آورد چو شمع
هم سوی تو عذر روشن آورد چو شمع
هم پیش تو تیغ و کفن آورد چو شمع
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۹
بر رشتۀ کار تو فتادیم چو شمع
تن در تف و سوز عشق دادیم چو شمع
در کار غمت پشت به کس ننماید
چون پای درین میان نهادیم چو شمع
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۳
یاری که ز عشق اوست جانم غمناک
گل پیرهن از رشک رخش دارد چاک
در خاک نگه کرد چو رخسارم دید
یعنی که یکی اند بچشم زر و خاک
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۶
ای دانۀ دل نهاده در خوشۀ اشک
در راه غمت شد سپری توشۀ اشک
وین چشم که بار داشت از قطرۀ اشک
بر بوی تو بفکند جگر گوشۀ اشک
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۷
در شوق تو از شرح و بیان من و کلک
یکباره سپید شد زبان من و کلک
با این همه زانکه گه گهی خاموشست
تیغست همه ساله میان من و کلک
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۹
دل رفت بسوی آن دهن خندانک
تا بستاند زو شکری پنهانک
گفتا که شکر نیست ولی گر خواهی
جایی که نهان شوی، خم زلف آنک
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۰
در تیره شبی چون سر زلفش تاریک
از لطف بوصل خویش کردم نزدیک
تا روز بدست بوسه بر جام وصال
می داد ز لب مرا شرابی باریک