عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۶
با من سر زلفش ار پریشانی کرد
دوشم لب او ببوسه مهمانی کرد
لب بر لب من نهاد و در خواب شدم
گفتا تو شکر خواب چنین دانی کرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۸
خون دل من بتم بصد ناز خورد
مانند پیاله یی کز آغاز خورد
جانم چو پیاله بر لب آمد بامید
باشد که دمی لبش بمن باز خورد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۶
شاید که دلم بمن نمی پردازد
کز غصه بخویشتن نمی پردازد
دانی که چرا نیم گریزد ز غمت؟
کز غم بگریختن نمی پردازد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۸
آن ماه و شی که طعنه اندر خور زد
وز تودۀ مشک بر سمن چنبر زد
در دارالضرب عشق ضراب غمش
از چهرۀ ممن دوش بنامش زر زد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۰
گر قامت بنده زین بخم تر باشد
بر پای بسان چنبرش سر باشد
هم عاقبت از زلف تو برخور باشد
کآخر گذر رسن بچنبر باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۴
یاد تو کند کسی که خامش باشد
مست تو بود کسی که باهش باشد
آنجا که برد غمزۀ تو دست بتیغ
جان آن ببرد که خویشتن کش باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۲
عشق تو مراجان وروان می بخشد
اندوه توام شادی جان می بخشد
بخشنده بودمست،ازآن خسته دلم
تامست توشدهردوجهان می بخشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۴
سودای تو در چشم خرد ناخنه شد
دئل سوخته و مهر تو آتش زنه شد
زلف تو ز روی تو همی نشکیبد
زنگی دیدی که فتنه بر آینه شد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۶
رفت آنکه ز چشم اشک چو لولو بچکد
یک دانۀ آبدار نیکو بچکد
بی خون چگر گهر فشاندی و کنون
لعلی بهزار خون دل زو بچکد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۰
بر یاد تو جان من چو دمساز آمد
چون چنگ همه رگم بآواز آمد
پیش سخنت حدیث گوهر کردم
بنگر تو که چون بروی من باز آمد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۳
گفتی که بگو حال دل غم پیوند
تا چند نهان کنی ز من؟ آخر چند؟
من با تو چه گویم؟ که همه راز دلم
خاموشی من گفت باواز بلند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۹
بستان دلم،ارنه غم زمن بستاند
ور من ندهم بدم زمن بستاند
گر عشق تو خون من چنین خواهد ریخت
سرمایۀ گریه هم زمن بستاند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۰
لعل تو طریق مهربانی داند
هر شیوه که در لطف تو دانی داند
زلفین تو هم دلبر و هم دلداریست
هندو دزدی و پاسبانب داند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۶
نام کف تو چو پیش دشمن بردند
گوهر ز دو چشم او بخرمن بردند
روز طرب از بزمگهت زر و درم
نرگس بکلاه و گل بدامن بردند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۱
چوگان زلفان که سوی میدان یازند
گوی از دل عاشقان غمگین سازند
اوّل ز خودش بزخم دور اندازند
و آنگاه دو اسبه از پیش می تازند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۲
با چشم تو باد چشم عبهر بکند
سودای تو مرغ عقل را پر بکند
ور گل نه باندام کند خدمت تو
هم باد صباش پوست از سر بکند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۳
وقتست که بار بلبل آشوب کند
فرّاش چمن ز باد جاروب کند
گل پیرهن دریدۀ خون آلود
از دست رخ تو بر سر چوب کند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۰
شاید که دلم میل بسوی تو کند
زیبد که همیشه آرزوی تو کند
پروانه چو در فروغ رویت نگردد
بگذارد شمع و قصد روی تو کند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۷
هر کس که رخ و قد نگارم بیند
بروی گل و سرو و شمع را نگزیند
نه سرو بایستد بجای قد او
نه شمع بجای روی او بنشیند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۰
عشّاق نه از غم جوانی گریند
یا از پی مال و سوزیانی گریند
چون چنگ همه ز تن درستی نالند
چون شمع همه ز زندگانی گریند