عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۳۴
جام می از بهر می داریم دوست
این و آن از عشق وی داریم دوست
دوست را در آینه بینیم ما
آینه بی دوست کی داریم دوست
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۳۸
یوسف گل پیرهن برهان ماست
این چنین خوش گلستانی آن ماست
لاجرم هر بلبلی کامد بباغ
او همی نالد که او جانان ماست
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۳۹
با محیط عشق او دریا بر ما شبنمی است
چشمهٔ آبی چه باشد هفت دریا شبنمست
عارف دریادلی گر دم ز دریا می زند
هفت دریای خوشی اما بر ما شبنمست
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۴۱
عشق را جز عقل لایق هست و نیست
غیر او معشوق عاشق هست و نیست
عقل اگر گوید که غیر عشق هست
نزد ما این قول صادق هست و نیست
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۴۲
به قدر حوصله ای جام می دهد ساقی
اگر چه بادهٔ خمخانه را نهایت نیست
بیا که مجلس عشقست و عاشقان سرمست
چنین مقام خوشی در همه ولایت نیست
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۵۷
گفتم که عبارتی ز وحدت
گویم به طریق استعارت
چون آتش عشق او برافروخت
هم عقل بسوخت هم عبارت
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۶۰
گفتم که عبارتی ز وحدت
گویم به طریق استعارت
چون آتش عشق او برافروخت
هم عقل بسوخت و هم عبارت
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۶۳
یوسف گل پیرهن سلطان ماست
این چنین خوش گلستانی آن ماست
لاجرم هر بلبلی کآید به باغ
او همی نالد که او جانان ماست
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۷۹
جام می از بهر می داریم دوست
این و آن از عشق وی داریم دوست
دوست را در آینه بینیم ما
آینه بی دوست کی داریم دوست
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۹۰
عشق اگر در جان نباشد جان چه باشد هیچ هیچ
ور نباشد درد او درمان چه باشد هیچ هیچ
با وجود حضرت سلطان ما کرمان خوش است
بی حضور خدمتش کرمان چه باشد هیچ هیچ
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۰۵
عاقلی کی به عاشقان ماند
آن سر کل کجا نهان ماند
هندویی کی بود چو ترک خوشی
این چنین کی به آن چنان ماند
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۳۹
عاقلی کی به عاشقان ماند
آن سرگل کجا نهان ماند
هندوئی کی بود چو ترک خوشی
این چنین کی به آنچنان ماند
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۵۸
خشت عقل از قالبش بیرون فتاد
خانهٔ عاقل نگر تا چون فتاد
عقل مجنون آمد و لیلی گریخت
آنکه لیلی بود با مجنون فتاد
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۶۹
ما به غیر از یار اول کس نمی گیریم یار
اختیار اولین نیک است کردیم اختیار
تن یکی داریم و در یک تن نمی باشد دو سر
دل یکی داریم و در یک دل نمی گنجد دو یار
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۹۳
گر چه دارم ساغر اسما مدام
می ز خم ذات می نوشم به کام
ساقی سرمستم و رند حریف
عاشق و معشوق و عشقم والسلام
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۰۰
بسی نقشی که بر دیده کشیدیم
به جز نور جمال او ندیدیم
به گرد نقطه چون پرگار گشتیم
به آخر هم بدان اول رسیدیم
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۱۱
ساقیا از روی لطف بیکران
ساغر می ده به دست عاشقان
می به زاهد گر دهی ضایع شود
می بخ رندی ده که می نوشد به جان
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۱۲
ای صبا گر روی به ترکستان
دوستان را سلام ما برسان
ما به جان پیش آن عزیزانیم
گرچه تن ساکنست در کرمان
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۳۳
دنیی دون دنی از دون مجو
چون رها کن غیر آن بی چون مجو
عشق عاقل را چو مجنون می‌ کند
عاقلی از خدمت مجنون مجو
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۶۲
شمع خوشی افروختی عود دل ما سوختی
از بهر بزم عاشقان شمعی ز نور افروختی
جز عاشقی کاری دگر از ما نمی آید دگر
زیرا که از روز ازل ما را چنین آموختی