عبارات مورد جستجو در ۹۷۰۶ گوهر پیدا شد:
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۱۹ - مغز خر
مرا مغز خر داد خش دامنم
که تا همچو خر گردن آرم بزیر
چر خر نرم گردن نگشتم ازان
ولیکن چو خر گشته ام سخت ایر
خسو را خسوزادگان و را
به . . . ادم نشد . . . یرم از . . . اد سیر
سقنقور بوداست نه مغز خر
بده من زر ارزد ازو یک شعیر
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۲۰ - سوزنی از ابلهی چه کرد
سوزنی از ابلهی درید بسی مرز
کفت بسی مغز . . . ون بخرزه چون گرز
ای ملک او را چو رفتنی شد ازین دهر
با این مشتی دریده مرز، بیامرز
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۲۱ - خر خمخانه
خر خمخانه لگد میزند از دور مرا
تا بنزد یکی تا . . . ایه به . . . ون در برمش
من بحمدان هجا هستم خر . . . ای همی
تا لگد میزند او بر من، ون میدرمش
بهجا گفتن سرد از دهنی چون . . . س خر
علک میخاید تا بو که که و جو خرمش
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۲۳ - چیستان
چو هاروت مرغی نگونسار چیست
دماوند گردن بزیر اندرش
وی اندر میان تشنه و گرسنه
همه آب و نان از فرو دو برش
ز فربهی بکمالی که گر فریش کنی
درود و نایره و روغن و دبیع و فریش
بدین قوافی زین بیشتر نخایم ژاژ
که ژاژ خائی زشت است از من تجریش
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۲۶ - چرا زن گرفتم
زن کردم ای ولی نعم از برای آن
تا کدخدای گردم و مردی نکو شوم
آگه شدم که گر بمثل روی و انهم
در دست زن چو کاغذ تزویر گو شوم
لیکن نه باز گردم از شرم مردمان
کاندر خور تماخره و تیز تو شوم
از دعوت دو گونه و سه دست و چارپای
آن شب که قصد کردم تا جان او شوم
امروز برگ دعوت من بنده را بساز
تا امشبک یکی به . . . زن فرو شوم
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۲۸ - من رمه بانم
از خرتر تا جرس گشاده زبانم
ناصر مغ را بتاج خرقان بانم
تاج و مرا با دو خر مباشرت افتاد
وی بغم این و من بحسرت آنم
تاج بمن گفت من مفلسف عصرم
بر رمه گوسفند عقل شبانم
گرگ گیاخوار و گوسفند دریده
در رمه من بوند و من رمه بانم
عاجز کار منند لاله و زیرک
هیچ ندانند از اینکه هیچ ندانم
با همه فرزانگی و عقل مغ اندیش
بر خر مغ عاجزم که پیر و جوانم
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۳۹
ممدوح نمایند بسی بار خدایان
زین تنگ دلان؟ اینک درایان
همچون رده مور نگرشان از حرص
وز تنگی دست این گره شعر سرایان
خورد را ز ره مدحت منحول مغرور
مداح نماینده بممدوح نمایان
دامن گره افکنده بدامن همه هم پشت
هر روز روان گیر بدوشان چو گدایان
تا صبح دمد آمده با خدمتگاران
تا شام شود در شده با روزه گشایان
با خویشتن آورده بهر قاعده ای بر
کاسه شکنان راه کشان لقمه ربایان
از لکنش معده است نه از طلعت فرخ
هر یک بستم ساخته خود را چو همایان
شاگرد کل جوهریند این همه در حرص
ز استاد فزونتر شده این لقمه بیابان
از غایت بی بنگی و از حرص گدائی
استاده براه اینهمه یافه در ایان
پر کارتر از سوزنی امروز کسی نیست
لیکن چو وئی نیست کس از عالی رایان
او را در دستور خداوند جهان بس
بی حشمت و بی منت این بار خدایان
فرزانه امیر اجل صاجب عالم
کافراخته شد زو علم صاحب رایان
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۴۰ - خرنامه
خر مطران که آخرت عمر است
سوگوارانه جل و جامه تو
نغمه کرد است کام سیخ زنم
خوه بناکام و خوه بکامه تو
آن خر شاعری که آخر و میخ
نبود جز دوات و خامه تو
کار خر نامه تو میسازم
گوشمال ایاز نامه تو
ماهی و دانه می نهی در راه
تا که افتد بپای دامه تو
کار چادر همی کنی بگزاف
تا چو معجر شود عمامه تو
گر حلالت حرام شد اینک
من حلالی گر حرامه تو
با کسان کسی کنی ز جبین
که همی کاودآب کامه تو
ریشت ار شد شمامه کافور
گه سگ باد بر شمامه تو
بنوای شمامه ناو کیم؟
آب در ناوه امامه تو
آن نوید تو را حرام این است
تا بیکسو شود عمامه تو
نیک آئی بپیش اسب دوی
بتو نزدیک شد قیامه تو
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۴۴ - سعد ملک
سعد ملک ای وزیر دریا دل
کف راد تو ابر پر ژاله
روید از ژاله کف رادت
پر رخ سائلان تو لاله
بهر گاوی خجندی رواق
بضعیفی شد است بزغاله
مار بر گاو ناله بر گردون
گاو را نیست طاقت ناله
شبکی ده بحاله وام شد است
پنج ازو حوله پنج ازو ماله
من و گوساله ویم با وی
شده ایم بیست و سی و چل ساله
بدو شاخ قلم چمید آرام
بهر وی مال و نعمت و کاله
خمره خمره همی برم هر روز
بهر وی شیر عمه و خاله
نکند شاخ بند و عیدی وی
عاجزم و آن خود درین حاله
بی جل و شاخ بند هر دو بویم
باده عید را بدنباله
سعد دین برد کاه آخور ما
نیمه کاه و نیمه کنجاله
بزبان خرد زن لب و بینی
اگرت نیست ریش و پنجاله
جل خود و شاخ بند و عید افروز
از برای وجیه گوساله
وز ملک خواه عمر سعد الملک
صد و ده عید و مثله ایضا له
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۴۵ - شمس دین
ای شمس دین بنام و بنواز تو ابر به
جامه ات کفن نکوتر و جانت به قبر به
از صوت و صورت تو هزاران هزار بار
غرنده ابر بهتر و درنده ببر به
هرچند مؤمنی چو نداری سخاوتی
از تو هزار بار جوانمرد گبر به
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۴۷ - در سبلت و ریش خویش بنگر
هان ای کل تا زدم مزن لاف
ای تو بره ریش . . . غراره
در سبلت و ریش خویش بنگر
هست از در عبرت و نظاره
جولاهه کار مانده گوئی
غرداش نهاده بر تغاره
گوئی که غلامباره ام لیک
گوی و غری غلام باره
انداخته باد یا نگونسار
در فقر چه از سر مناره
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۴۸ - ولوله در ولوله در ولوله
مار بسی گرد حنائی خبه
راه بسی داد گزر درد به
سوخت در خون حنائی بدان
کز ره خون خورد بسی نار به
ولوله در ولوله در ولوله
دبدبه در دبدبه در دبدبه
بر در . . . ونش چو بود خفته مست
. . . ایه او گنده ترا مصطبه
ایری تا . . . ایه ندانم که چند
از کلهش یک گز تا غبغبه
روزی صد . . . ایر چنیق راتبت
کم نکند هیچ ازین راتبه
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۴۹ - کرمک پیله
اشرف ابریشمی چو کرمک پیله
عمر بتزویر میگذارد و حیله
از پی دانگی چهار و سه زند از سر
بر تن پنگان ز کعبتین هلیله
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۵۰ - همه آلت درودگری
شاد باش ای مؤید سکنه
ای جوانمرد مهتر هنری
نشود از تو صنعتی پیدا
تا که بر مغز کرمه ای نخوری
تا جوازه بدو تنه بکشند
دره چوب بوده راهبری
وستره شو بدست یکتن بر
ورنه از هر دو بر میانه دری
با یکایک چو خوبرش جو کش
بروی تو دور روره و سه سری
همچو بالا زبر گرفته دو تن
رنج اری بباران دگری
با دو دستت چو نیم خار شوی
گر به بندند راستی نگری
همچو پرگار برکشیدی خط
گرد این چند عامی حشری
مال ایشان چو رنده میرندی
مال ایشان بزیر و تو زبری
بر سمی گشته ای عوانی را
که ز الماس تیز نوک تری
بی برنداق گرد گردن تو
نه بگردی و نه فرو گذری
چو سنه راست گشت بر تو عمل
جز به آب سیه فرو نبری
همچو بقران بزیر بار شوی
چون تراسه ز پیش و پس نبری
دسته تیشه در . . . س زن تو
با همه آلت درودگری
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۵۷ - نه مستی و پستی
خائی گنده ترسا پرستی
در اسلام را بر خود ببستی
چه دست آویز داری اندر اسلام
زناری در میان آویز دستی
بمستی بر سر حمدان نشستی
بر آسانی بهشیاری و مستی
فرودی بر سرش تا پشت . . . ایه
دلیل آری که نه مستی و پستی
همی گوئی زیر دست شماام
غلط کردی که ما را زیردستی
بدست محنت و ادبار و غم در
بسی عاجزتر از ماهی بشستی
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۵۸ - حنائی شاعر
حنائیا خبه شد خلق شاعریت مگر
که یک قصیده بگفتی و دم فرو خوردی
بهژده نوزده ممدوح بر همان خواندی
خجل خجل بدر بیستم همی گردی
قصیده تو بتو گفت من که مامه شدم
بوی بگوی اگر مردی و جوانمردی
مرا بخدمت ممدوح بیستم یله کن
روان نوزدهم بس که از من آزردی
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۵۹ - قوامی
قوامی همچنین بد ساز ماندی
اسیر خرزه یک تاز ماندی
در این یکماهه چندان ایر خوردی
که از دیگر غذاها باز ماندی
در حجره به روی دوستان بر
ببستی و در . . . ون باز ماندی
به هنگام جوانی دزد بودی
به پیری در غر و غماز ماندی
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۶۰ - امامزاده صابونی
فرزند من نبیره میمونی
ابلیس دیگر است نملعونی
اصرار کرده بر پدر آزاری
همچون امامزاده صابونی
آن را نصیبه از پدر آزردن
گر عمری آمد ویره افزونی
این دیو بدنژاد مرا یارب
چو نان کنی بحرمت بی چونی
گور ازمین گرفتن چون قارون
به تا مرا خزانه قارونی
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۶۱ - داماد خر خواجه
ای سوز نیک چون پسر خواجه کلاخی
با زرق و لباسات و فسون و در ودوزی
سال تو بپنجاه و یک آمد که یکی روز
مرایر ترا تنگ نیامد در روزی
داماد خر خواجه بدی پیش بسی سال
و امسال خر و خواجه و داماد سپوزی
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۶۲ - چون دزدان
کیست آن گرد شکم مردک رو به مانست
دره در روی کشیده بشکم در دره نی
بی خبر باشد و بی آگهی از صلح و ز جنگ
هیچ جنگی بجهان بی وی و صلحی سره نی
همچو دزدان بکتف بسته و یکسر دارد
در دلی چون خور و کاخ خوره و مسخره نی