عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۵۰
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۵۳
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۵۸
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۵۹
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۶۲
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۶۷
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۷۴
عاشق شدم و محرم اینکار ندارم
فریاد که غم دارم و غمخوار ندارم
آن عیش که یاری دهدم صبر ندیدم
وان بخت که پرسش کندم یار ندارم
بسیار شدم عاشق و دیوانه ازین پیش
آن صبر که هر بار بد این بار ندارم
یک سینه پر از قصهٔ هجر است ولیکن
از تنگدلی طاقت گفتار ندارم
چون راز برون نفتدم از پرده که هر چند
گویند مرا گر به نگهدار ندارم
جانا چودل خسته به سودای تو دارم
او داند و سودای تو من کار ندارم
خونریز شگرفست لبت سهل نگیرم
مهمان عزیز است غمت خوار ندارم
مرگم زتو دور افگند اندیشهام اینست
اندیشهٔ این جان گرفتار ندارم
خون شد دل خسرو ز نگهداشتن راز
چون هیچ کسی محرم اسرار ندارم
فریاد که غم دارم و غمخوار ندارم
آن عیش که یاری دهدم صبر ندیدم
وان بخت که پرسش کندم یار ندارم
بسیار شدم عاشق و دیوانه ازین پیش
آن صبر که هر بار بد این بار ندارم
یک سینه پر از قصهٔ هجر است ولیکن
از تنگدلی طاقت گفتار ندارم
چون راز برون نفتدم از پرده که هر چند
گویند مرا گر به نگهدار ندارم
جانا چودل خسته به سودای تو دارم
او داند و سودای تو من کار ندارم
خونریز شگرفست لبت سهل نگیرم
مهمان عزیز است غمت خوار ندارم
مرگم زتو دور افگند اندیشهام اینست
اندیشهٔ این جان گرفتار ندارم
خون شد دل خسرو ز نگهداشتن راز
چون هیچ کسی محرم اسرار ندارم
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۷۶
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۷۷
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۷۸
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۷۹
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۸۴
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۸۵
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۹۰
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۹۳
نمیداند مه نامهربانم
که دور از روی خویش بر چسانم
چو زلف بیقرارش بیقرارم
چو چشم ناتوانش ناتوانم
برو باد و گدایی کن به کویش
بگو با آن مه نامهربانم
که گر چه مینهی بار فراقم
و گرچه می زنی تیغ زبانم
هنوزم دردت اندر سینه باشد
اگر در خاک ریزد استخوانم
بپوش از شمع حال سوز خسرو
که تا گوید که شبها بر چه سانم
که دور از روی خویش بر چسانم
چو زلف بیقرارش بیقرارم
چو چشم ناتوانش ناتوانم
برو باد و گدایی کن به کویش
بگو با آن مه نامهربانم
که گر چه مینهی بار فراقم
و گرچه می زنی تیغ زبانم
هنوزم دردت اندر سینه باشد
اگر در خاک ریزد استخوانم
بپوش از شمع حال سوز خسرو
که تا گوید که شبها بر چه سانم
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۹۴
سرو منی و ازدل بستان خودت خوانم
درد منی و از جان درمان خودت خوانم
اول بدو صد زاری جان پیشکشت کردم
وانگاه به صد عزت مهمان خودت خوانم
هر چند که جان من دید از تو جفایی چند
با این همه درد دل جانان خودت خوانم
هر لحظه مرا با دل جنگیست درین معنی
کو زان خودت گوید من زان خودت خوانم
از بس که نمیارزم نزد تو به کشتن هم
قربان شوم ار گویی قربان خودت خوانم
درد منی و از جان درمان خودت خوانم
اول بدو صد زاری جان پیشکشت کردم
وانگاه به صد عزت مهمان خودت خوانم
هر چند که جان من دید از تو جفایی چند
با این همه درد دل جانان خودت خوانم
هر لحظه مرا با دل جنگیست درین معنی
کو زان خودت گوید من زان خودت خوانم
از بس که نمیارزم نزد تو به کشتن هم
قربان شوم ار گویی قربان خودت خوانم
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۹۶
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۹۸
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۰۲
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۰۳