عبارات مورد جستجو در ۱۰۷۶۰ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۵۵
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۷۱
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۹۸
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۱۰۳
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۶
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۲۶
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۴۱
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۵۱
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۶۵
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۲
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۴
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۱۰
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۱۳
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۲۳
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۲۸
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۳۵
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۴۰
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۴۲
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۵۶
اوحدالدین کرمانی : اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر
شمارهٔ ۲ - در رثای شروانشاه اخستان
جمیع الناس غمگینٌ که شروان شاههم مرده است
وفات شاههم اکنون طرب من قلبهم برده است
بهذا الصرصر العاصف کزو شروان مشوّش شد
درخت القلبشان خشک و گل الارواح پژمرده است
زن و مرد بلد جمله لِاَجل تلخی موتش
خراشان وجه، گریان چشم، بریان قلب و آزرده است
اگر چه موته صعبٌ لهم الصّبر اولی تر
که انفاس همه خلقان علیهم یک یک اشمرده است
وگر باور نمی داری که ما قَد قلته صدقٌ
فقل لی ایُّ مکتوبٍ که اسمش مرگ نسترده است
وفات شاههم اکنون طرب من قلبهم برده است
بهذا الصرصر العاصف کزو شروان مشوّش شد
درخت القلبشان خشک و گل الارواح پژمرده است
زن و مرد بلد جمله لِاَجل تلخی موتش
خراشان وجه، گریان چشم، بریان قلب و آزرده است
اگر چه موته صعبٌ لهم الصّبر اولی تر
که انفاس همه خلقان علیهم یک یک اشمرده است
وگر باور نمی داری که ما قَد قلته صدقٌ
فقل لی ایُّ مکتوبٍ که اسمش مرگ نسترده است