عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
امام خمینی : رباعیات
قرار
جز یاد تو در دلم قراری نَبُود
ای دوست، بجز تو غمگساری نَبُود
دیوانه شدم، ز عقل بیزار شدم
خواهان تو را به عقل، کاری نَبُود
امام خمینی : رباعیات
بُت
با چشم منی، جمال او نتوان دید
با گوش تویی، نغمه او کس نشنید
این ما و تویی، مایه کوری و کری است
این بت بشکن تا شَوَدَت دوست پدید
امام خمینی : رباعیات
راه معرفت
آن کس که ره معرفت اللّه پوید
پیوسته زِ هر ذرّه، خدا می ‏جوید
تا هستیِ خویشتن فرامُش نکند
خواهد که زِ شِرک، عطر وحدت بوید
امام خمینی : رباعیات
مهجور
گر اهل نه ‏ای زِ اهلِ‏ حق خرده مگیر
ای مرده، چو خودْ زنده دلان مرده مگیر
برخیز ازاین خواب گران، ای مهجور
بیدار دلان، خواب گران برده مگیر
امام خمینی : رباعیات
فیض وجود
جز فیض وجود او، نباشد هرگز
عکس نمود او، نباشد هرگز
مرگ است، اگر هستی دیگر بینی
بودی جز بود او، نباشد هرگز
امام خمینی : رباعیات
مدّعی
از صوفی‏ها صفا ندیدم هرگز
زین طایفه من، وفا ندیدم هرگز
زین مدّعیان که فاش اناالحق گویند
با خودبینی، فنا ندیدم هرگز
امام خمینی : رباعیات
جوینده تو
ای یاد تو روح‏بخش جان درویش
ای مهرِ جمالِ تو دوای دلِ ریش
دلها همه صیدهای در بند تواند
جوینده توست هر کسی در هر کیش
امام خمینی : رباعیات
عقل و عشق
ای عشق، ببار بر سرم رحمت خویش
ای عقل، مرا رها کن از زحمت خویش
از عقل بریدم و به او پیوستم
شاید کشدم به لطف در خلوت خویش
امام خمینی : رباعیات
دام دل
افتاده به دام شمع، پروانه دل
حاشا که رها کند غمش، خانه دل
مطرود شود ز جرگه درویشان
دیوانه وشی که نیست دیوانه دل
امام خمینی : رباعیات
بیگانه خویش
تا روی تو را دیدم و دیوانه شدم
از هستی و هر چه هست، بیگانه شدم
بیخود شدم از خویشتن و خویشیها
تا مست، ز یک جرعه پیمانه شدم
امام خمینی : رباعیات
از دست تو
از دست تو در پیش که فریاد برم؟
از دادستان همچو تویی داد برم؟
گر لطف کنی، نوازیم با نظری
صاحب نظران را همه از یاد برم
امام خمینی : رباعیات
آن روز
آن روز که ره به ‏سوی میخانه برم
یاران همه را به دلق و مسند سپرم
طومار حکیم و فیلسوف و عارف
فریاد کشان و پای‏کوبان بدرم
امام خمینی : رباعیات
مدد نما
ای دوست، مدد نما که سیری بکنم
طاعت به کناری زده، خیری بکنم
فارغ ز تویی و منی و سرّ و علن
یاری طلبم، روی به دیری بکنم
امام خمینی : رباعیات
واله
گر بر سر کوی تو نباشم، چکنم؟
گر واله روی تو نباشم، چکنم؟
ای جان جهان به تار موی تو اسیر
گر بسته موی تو نباشم، چکنم؟
امام خمینی : رباعیات
گناه
تا چند ز دست خویش، فریاد کنم؟
از کرده ی خود کجا روم داد کنم؟
طاعات مرا گناه باید شمری
پس از گنه خویش چسان یاد کنم؟
امام خمینی : رباعیات
قطره
من پشّه‏ ام، از لطف تو طاووس شوم
یک قطره ‏ام، از یم تو قاموس شوم
گر لطف کنی، پر بگشایم چو ملک
آماده ی پابوس شه طوس شوم
امام خمینی : رباعیات
یاران نظری
یاران، نظری که نیک اندیش شوم
بیگانه ز قید هستیِ خویش شوم
تکبیرزنان رو سوی محبوب کنم
از خرقه برون آیم و درویش شوم
امام خمینی : رباعیات
فکر راه
طاعت نتوان کرد، گناهی بکنیم
از مدرسه رو به خانقاهی بکنیم
فریاد اناالحق، رهِ منصور بود
یا رب مددی که فکر راهی بکنیم
امام خمینی : رباعیات
شمع محفل
ای روی تو شمع محفل بیماران
وی یاد تو مرهم دل بیماران
بر بستر مرگ ما، طبیبانه بیا
ای دیدِ تو حلّ مشکل بیماران
امام خمینی : رباعیات
خورشید جهان
بیدار شو ای یار، از این خواب گران
بنگر رخ دوست را به هر ذرّه عیان
تا خوابی، در خودیّ خود پنهانی
خورشید جهان بُوَد ز چشم تو نهان